در حوزه نباید دچار سکولاریسم عملی شویم.
در حوزه نباید دچار سکولاریسم عملی شویم.
در دهه ی چهارم انقلاب اسلامی صحبت از سکولاریسم یا جدایی دین از متن زندگی فردی و اجتماعی و تضاد آن با بسیاری از اصول و فروع دین اسلام، امری عادی و جاافتاده است و تنها اقلّی از حوزویان به تبعیت از پیشوایان فکری شان در گذشته که با رِژیم های طاغوتی همزیستی مسالمت آمیز! و با نظام اسلامی همزیستی اپوزسیون وار داشتند، در آن تردید می کنند.
به برکت انقلاب اسلامی افق های جدید و روشنی به روی انسان خسته شده از عصر تجدد گشوده شده است. انسانی که به تعبیر بنیامین فرانکلین و به تلقی فلاسفه ی غرب جز حیوانی اقتصادی هویت دیگری ندارد، بعد از انقلاب کم کم دارد عهد پیشین خود را که همان ولایت الهی است، به یاد می آورد.
به تعبیر رهبری عزیز، ما در پیچ بزرگ تاریخ قرار گرفته ایم. انقلاب اسلامی معادلات زیادی را به نفع جبهه حق تغییر داد و در این میان حوزه علمیه به عنوان مادر نظام اسلامی نقش بی بدیلی را ایفا کرده است.متقابلا فرصت هایی که نظام اسلامی برای حوزه های علمیه ایجاد کرده است در طول تاریخ شیعه بی نظیر است.
اگر تا همین چند دهه ی پیش حتی پوشیدن لباس روحانیت ممنوع بود اکنون عرصه هایی در اختیار حوزه های علمیه میتواند باشد که در اختیار هیچ گروه و نهاد و سازمان دیگری نبوده است. نظام آموزش و پرورش، نظام آموزش عالی، نظام قانون گذاری، نظام قضا، صدا و سیما، شبکه تبلیغات اسلامی،... همه و همه باید خوراک فکری، فرهنگی و تربیتی خود را از حوزه های علمیه بگیرند.
باید اذعان کرد که در صورت عدم ورود جدی حوزه های علمیه به هر یک از این عرصه ها، این نهاد مبارک دچار سکولاریسم عملی در آن عرصه می شود. سکولاریسمی که ریشه در نگاه سوبژکتیویته تمدن غرب به اجتماع دارد.
برای مثال عرصه ی بسیار مهم و استراتژیک آموزش و پرورش را در نظر بگیرید. شما به عنوان یک عالم و مبلغ دین، اگر مسجدی آنچنانی داشته باشید، هیئتی پرمخاطب را اداره کنید و در پایگاه های مردمی روی افراد زیادی تاثیرگذار باشید، اگر مخاطبان شما به هر دلیلی به این پایگاه ها مراجعه نکردند همه ی کارهای فرهنگی-تبلیغی دین در آنجا تعطیل می شود؛ چون اشخاص به صورت داوطلبانه در این مکان ها حضور بهم می رسانند. اما هر کس با هر فکر و عقیده و مرامی که بخواهد در عرصه ی علم و اقتصاد و سیاست و هنر و... به جایگاهی برسد، الزاما باید از کانال آموزش و پرورش عبور کند و این یعنی طلایی ترین فرصت برای حوزه های علمیه. خروجی آموزش و پرورش با نظام تربیتی اسلام، استاد دانشگاه متعهد، دانشجو و طلبه ی انقلابی، سیاست مدار باتقوا، اقتصادی منصف، هنرمند مردمی و در نهایت جامعه ی حقیقتا اسلامی می باشد.
حضرت امام خامنه ای در سال 89 در دیدار با اساتید و نخبگان حوزه ی علمیه قم در بخشی از فرمایشاتشان فرمودند:
"ببینید، در کشور یک مزرعه وسیع سراسری پر محصولی وجود دارد به نام آموزش و پرورش. ما اگر توی تلویزیون هم صحبت کنیم، اگر آن مستمع پای منبر ما در تلویزیون بنشیند، مگر چقدر مستمع داریم؟ اما آموزش و پرورش هر سال به شکل میلیونی مستمع پیدا می کند، مستمع ماندگاری که دوازده سال با آموزش و پرورش همراه است. از این کانال کشی بهتر؟ این کانال سیراب کردن دلها و ذهنها اینجور در آموزش و پرورش متمرکز است. ما در آموزش و پرورش چقدر سهم داریم؟ باید گفت هیچ.
این که حالا یک روحانیای برود در یک مدرسه ای نماز جماعتی برپا کند یا صحبتی بکند، اصلا چیزی نیست؛ این هیچ است، هیچ محض است. اگر ما در داخل حوزه رشته تعلیم و تربیت داشته باشیم، در زمینه ی تعلیم و تربیت متخصص تربیت کنیم؛ بحث اخلاق و تعلیم و تربیت در حوزه جدی گرفته شود، آن وقت حوزه علمیه و روحانیت می تواند آموزش و پرورش را عرصه حضور خودش قرار دهد."
خلاصه ی کلام اینکه حوزه های علمیه نمی توانند همایش ها و کنگره ها و بحث های نظری و تئوریک مختلف در نقد و رد سکولاریسم بگذارند ولی در عمل خود دچار سکولاریسم شوند و خود را از عرصه های مهم زندگی اجتماعی کنار بکشند.
والعاقبة للمتقین
- ۹۳/۰۳/۱۳