حزب الله

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

حزب الله

آری اگر میخواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین علیه السلام است و از مرگ نمی هراسد...حزب الله مردانی که تندباد عواصف آنان را نمی لرزاند، از جنگ خسته نمی شوند، ترس به دل راه نمی دهند، بر خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن متقین است...

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۰ ثبت شده است

ملک عبدالله و جایزه ی صلح نوبل

ملک عبدالله و جایزه ی صلح نوبل

واقعاً روزگار عجیبی است. در همان زمان که عکس یک پرنده که در مقابل جُفتش جان می دهد و جُفتش با جیغ زدن و ناله کردن به قول ما آدم ها ناراحتی اش را نشان می دهد، می شود یکی از اخبار مهم و ناراحت کننده، که به سرعت در سراسر جهان پخش می شود و خیلی ها را هم به گریه می اندازد؛ روزانه مردان و زنان و اطفال شیرخواره ای، مظلومانه در همین کره ی خاکی کشته می شوند و صدای درخواست کمکشان یا حتی صدای شیون  ناله اشان، شاید به چندین کیلومتر آنطرف تر هم نرسد.

در همان زمان که دانشمندان غربی تلاش بسیاری می کنند که برای یک سگ معلول که فاقد دو پا است، پاهایی مصنوعی طراحی کنند تا شاید نشان دهند که ما، حتی دغدغه ی معلولیت حیوانات را نیز داریم؛ کسی شاید از آمار کودکان عراقی معلول شده توسط ارتش آمریکا، خبری هم نداشته باشد.

در همان زمان که یک کشور مثل جمهوری اسلامی به دلیل اجرای حکم الهی و شرعی در مورد یک زن بدکاره و همدست قاتل، مورد بدترین هجوم سیستم رسانه ای غالب در دنیا قرار می گیرد و انواع و اقسام تهمت ها ی ضد حقوق بشری و آزادی های انسانی به آن زده می شود، شاید خیلی ها در همسایگی کشور افغانستان هم نفهمند که آمریکا برای مبارزه با تروریسم، مراسم های عروسی را در این کشور بمباران می کند و زن وبچه ها را به خاک و خون می کشاند.

یکی از اتفاقاتی که هر ساله دروغ بودن ادعاهای دنیای غرب- در رأس آنها آمریکا- در مورد دفاع از صلح و دموکراسی و حقوق بشر را بدون دانستن حتی ساده ترین تحلیل های سیاسی و اجتماعی فریاد می زند، اهدای جایزه ای سالانه موسوم به "جایزه ی صلح نوبل" است. این جایزه بنا بر وصیت "آلفرد نوبل" باید به کسی(یا کسانی) اعطا شود که بیشترین نقش را در راه صلح و  برادری ملت ها ایفا کرده است(کرده اند).ظاهراً در وصیت نامه جناب نوبل مشکل خاصی وجود ندارد ولی با نگاهی به تاریخچه و تأمل اجمالی درباره برندگان این جایزه، سریعاً به یکسری تناقضات بدیهی و آشکار می رسیم.

مروری بر برخی افرادی که این جایزه به آنها اهدا شده است، در اینجا، خالی از لطف! نیست:

--"هنری کیسینجر" معروف به قصّاب ویتنام،

-- "انور سادات" به علت خیانت به فلسطینی ها در قضیه صلح اعراب و اسرائیل،

 --"دالایی لاما"ی فراماسون،

 --"یاسر عرفات" از خائنین به آرمان ملت فلسطین،

 --"مناخیم بگین"، "اسحاق رابین" و "شیمون پرز" صهیونیست و از زن و بچه کُش های حرفه ای قرن،

 --"شیرین عبادی" یکی از حامیان همجنس بازی و یکی از مروّجین فرهنگ ضد اسلامی و ضد دینی،

 --"اوباما" اصلی ترین حامی جنایات در فلسطین و افغانستان و پاکستان و اصلی ترین حامی دیکتاتورها مخصوصاً دیکتاتورهای  کشورهای عربی.

چنین پرونده ی سیاهی، جای هیچ تحلیل و کلام اضافه ای را در مورد ماهیت این جایزه باقی نمی گذارد. در اینجا این را هم باید گفت که مفهوم صلح تنها مفهومی نیست که در دنیای غرب وارونه تعریف و به آن عمل می شود.جا داشت اسم این جایزه را "جایزه ی قتل و عام نوبل" می گذاشتند تا حداقل اسم با مسمّایی باشد. 

با خود گفتم اگر 1400 سال پیش نیز این جایزه و کسانی که افرادِ شایسته ی این جایزه را انتخاب می کنند، وجود داشتند، کار خیلی برای آنها سخت تر می شد. آنها باید بین"شمر"،  "یزید"،  "حرمله"،   "خولی"و ... یکی را به عنوان برنده ی جایزه ی صلح، انتخاب می کردند. شاید هم مشترکاً به همه ی آنها جایزه صلح داده می شد!!  

آمار روزانه شهدا، اعدامی ها، زخمی ها و حبس ابدی ها در کربلای بحرین، باعث خون دلی برای انسان می شود که بایکوت و سکوت رسانه های مدعی حقوق بشر و آزادیِ غرب، این خون دل را دوچندان می کند. آل سعود و آل خلیفه دست در دست هم، در حال خراب کردن مساجد و حسینیه ها و آتش زدن قرآن ها و کشتن کودکان و تجاوز به زنان و اعدام جوانان هستند. با توجه به توضیحات داده شده و جنایاتی که در بحرین در حال اتفاق افتادن است، گزینه های زیادی برای دریافت جایزه صلح نوبل امسال وجود دارند. اماآل سعود و در رأسش شخص "ملک عبدالله" به عنوان اصلی ترین حامی و پناهگاه دیکتاتورهای آمریکایی منطقه، گزینه ای مناسب برای دریافت این جایزه می باشد. البته با این فضاحتی که غرب در مورد بازی با الفاظ صلح و حقوق بشر و آزادی به بار آورده است، جای تعجب ندارد که"ملک عبدالله"که اکنون شایسته ی لقب "قصّاب بحرین" می باشد، یکی از اصلی ترین نامزدهای دریافت جایزه ی صلح نوبل شود.   

والعاقبه للمتقین  

لیدرهای خط بگیر، عامل اصلی به هم زدن جَو ورزشگاه

در حاشیه دیدار تیم های فوتبال استقلال و النصر عربستان

لیدرهای خط بگیر، عامل اصلی به هم زدن جَو ورزشگاه

دیروز، چهارشنبه، بچه ها مثل هفته ی پیش، بازی پیروزی-الاتحاد، جلوی درب شرقی ورزشگاه جمع شده بودند. پای بعضی از بچه ها برای اولین بارها بود که به ورزشگاه باز می شد. بالاخره اگر تکلیف این باشه که ظلم ظالمان و مظلومیت مظلومان جهان را با فریاد زدنمون در ورزشگاه نمایان کنیم، این کار را خواهیم کرد؛ همانطور که دیروز این کار رو کردیم.

از ظاهرمون پیدا بود که قراره امروز هم، به قول برادران نیروی انتظامی، اغتشاش!! راه بیاندازیم. پرسیدن های مکررمون در مورد ورودی شماره 10 و سکوی 26 نشون می داد که به قول بچه ها، صِفری(تازه کار) هستیم. برای ورود به ورزشگاه، نیروی انتظامی، 3-4 بار ما رو گشت. یعنی تقریباً بیشتر از مراسمات بیت!. بچه هایی که از ما زودتر اومده بودند، روی صندلی های سکوی 26، که دیگه جایی برای نشستن نداشت، مستقر بودند. با اومدنمون دوستان رو از سکوی 26 بسوی سکوی 28 هدایت کردیم. 30-40 دقیقه ای از نیمه اول گذشته بود که تمام بچه ها در جایگاه مستقر شدند. این هم به دلیل شلوغی جمعیت و ناهماهنگ وارد شدنمون بود. بعضی ها هم که بلیط پایین گیرشون نیومده بود، طبقه ی دوم، بالای سر ما مستقر شده بودند.با شروع نیمه ی دوم، شعارهایمون رو با ذکرهای "یا زهرا" و "یا علی مدد" آغاز کردیم. چند دقیقه بعد هم شعارهای انقلابی ضد آل سعود، شروع شد. "استقلال زلزله، آل سعود قاتله"، "لعن الله علی آل سعود"، "بحرین بحرین بحرین"(به جای شعار معروف حمله حمله حمله) و ...

متأسفانه با گل خوردن استقلال، لیدرهایی که معمولاْ از بالا(مسئولین باشگاه استقلال) خط می گیرند، عصبانیت ناشی از گل خوردن استقلال رو، روی دانشجویان و مردمی که برای حمایت از مردم مظلوم کربلای بحرین، به ورزشگاه آمده بودند، خالی کردند.گویا بعضی از لیدرها عامل این گل خوردن رو حضور بچه حزب اللهی ها و شعارهاشون می دونستند!! و با سوء استفاده از فضای هیجانی و احساسی حاکم بر ورزشگاه، برخی از تماشاگران رو تحریک کردند برای شعار دادن علیه ما. اون وسط کسی نبود بهشون بگه که بابا هفته ی پیش، تو برد پیروزی هم ما این شعارها رو می دادیما. دو تا از لیدرها وقتی با بی توجهی ما نسبت به این شعارها مواجه شدند، وحشیانه به داخل جمعیت ما، هجوم آوردند و با تعدادی از بچه ها درگیر شدند و خلاصه به هر کسی نزدیک تر بودند، مشتی، لگدی، فحشی نثار می کردند. این حرکات زشت و تأسف بار جلوی چشم مسئولین و بازیکنان باشگاه عربستانی صورت گرفت تا آدم کُش های آل سعود هم به ریشِ منِ حزب اللهی بخندند و هم حماقت بعضی از لیدرها رو تحسین کنند.

خیلی غیر عادی به نظر می رسه. بعضی از لیدرهایی که از بیت المال جمهوری اسلامی حقوق دریافت می کنند، اگر عامل تحریک تماشاگران برای سر دادن شعارهای ن‍ژادپرستانه و رکیک(مثل بازی دیروز که شعار نژادپرستانه و مستهجن، "هالالای لای هالالای لای، عرب ... "سر داده شد) نبودند، حداقلش اینه که در برابر این حرکت غیر اخلاقی، سکوت کردند.( دوستان حتماً می دانند که در همه جای دنیا باشگاه ها رو به خاطر شعارهای نژادپرستانه ی تماشاگرانشون، جریمه های بعضاً سنگینی هم می کنند). این در حالی بود که با سر دادن یک شعار انقلابی در حمایت از مردم بحرین، سریع موضع می گرفتند و برخی تماشاگران رو تحریک می کردند و گل خوردن استقلال رو به ما نسبت می دادند!!. البته حرکات بعضی از بازیکنان استقلال نیز در این طرز برخورد بی تأثیر نبود. بازیکنانی که صدها میلیون تومان پول که در اصل باید صرف ورزش کارگران و کارمندان زحمت کش بشود رو دریافت می کنند و اینگونه عمل.

با عنایت به موارد بالا و با توجه به اینکه آل سعودی ها، حضور دانشجویان و مردم حامی مظلومان بحرین رو در ورزشگاه پیش بینی می کردند و قطعاً از این امر ناراحت بودند و هراس داشتند،نیروهای اطلاعاتی خوب است که پیگیر این قضیه باشند که خدایی نکرده ارتباطی بین لیدرها یا افراد دیگه با مسئولین باشگاه عربستانی و آل سعودی ها صورت نگرفته باشه که در این صورت این یک خیانت آشکار هم به جهان اسلام و هم به مردم ایران و هم به باشگاه استقلال بوده است. پر واضح است که آل سعودِ آدم کُش برای این اختلاف افکنی ها در ام القرای جهان اسلام و در نتیجه خوراک رسانه ای و شانتاژ خبری علیه جمهوری اسلامی و مردم ایران از هیچ هزینه و اقدامی صرف نظر نخواهد کرد.  

   والعاقبة للمتقین 

نیروی انتظامی، پاسخگو پاسخگو

نیروی انتظامی، پاسخگو پاسخگو

 اتفاقات روز سه شنبه در ورزشگاه آزادی در جریان بازی دو تیم پیروزی ایران و الاتحاد عربستان یکی از خجالت آورترین روزهای نیروی انتظامی بود.در جریان این بازی که گروهی از دانشجویان و افراد انقلابی و بادرد برای حمایت از مردم مظلوم بحرین و برائت از دیکتاتورهای آل سعود و آل خلیفه به ورزشگاه آمده بودند، متأسفانه با برخورد زشت نیروی انتظامی مواجه شدند.

 به دلیل بایکوت خبری که این روزها رسانه های مدعی حقوق بشر در جهان علیه مردم مظلوم بحرین- که زمانی جزء این آب و خاک بودند و همین الان خیلی از آن ها زیر گلوله های مزدوران وهابی آل سعود، کشته و مجروح می شوند- اعمال می کنند؛ عده ای از دانشجویان و مردم باغیرت و انقلابی، بازی پیروزی با تیم عربستانی را بهترین فرصت برای رساندن پیام مظلومیت مردم بحرین به گوش جهانیان یافتند و تصمیم گرفتند به همین منظور در ورزشگاه حضور بهم رسانند. اما متأسفانه از همان درب ورودی اول، برخورد زشتی با جوانان متدین شد. از ممانعت از ورود پرچم ها و بنرهای تهیه شده برای مردم بحرین گرفته تا کنترل بدنی شدید در حدِ گشتنِ داخل کفش ها و جوراب ها!! اما این حرکت خجالت آور روی سکوهای ورزشگاه نیز ادامه داشت. طوری کهتقریبا 90-80 درصد افراد نیروی انتظامی و یگان ویژه، جوانان ارزشی و عدالت خواه را دوره کرده بودند و پرچم ها و بنرها را به محض اهتزاز، مصادره یا پاره می کردند!! این رفتارها در حالی صورت می گرفت که با عده ای تماشاگرنما که فحش های ناموسی و رکیک سر می دادند، کوچکترین برخوردی صورت نمی گرفت!

 بله اشتباه نکنید. موارد بالا عکس العمل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی!! مستقر در ورزشگاه آزادی، با نماینده های مردم اهل بیتی و پابرهنگان خونِ دلِ خورده و متدین کشور بود. نمایندگان همان مردمی که در فتنه ی 88، مادرش به او گفته بود که اگر برای دفاع از نظام اسلامی و جان دادن برای آرمان های اسلام و انقلاب، از بوشهر به تهران نیاید، شیرش را حلالش نخواهد کرد.

رسانه های بی هویت:

 در طرف دیگر این ماجرا، اظهار نظرهای غافلان و مزدبگیران تفکر غرب در داخل کشور، که تکمیل کننده ی جوسازی های خارجی رسانه های سعودی و صهیونیستی بود، عجیب و قابل تأمل به نظر میرسد. البته در اینجا قصد نداریم به این لجن پراکنی ها بپردازیم، اما برای اینکه ببینیم در مملکت امام زمان علیه السلام چه مطالبی در قالب مطبوعات منتشر می شود، نمونه ای می آوریم:

روزنامه زرد و سیاه نمای "روزگار" در سرمقاله دیروز خود به اتفاقات ورزشگاه آزادی پرداخت و حرکت انسانی دانشجویان و مردم را در ورزشگاه آزادی، تلاشی برای بر هم زدنِ بازی پیروزی- الاتحاد نامید!!ع.س با تمسخر جوانان و مردم متدین که هم صدا با تمام آزادی خواهان جهان- از کشورهای اروپایی و آمریکایی بگیر تا دورترین کشورهای آفریقایی- بر ضد جنایت های دیکتاتورهای سعودی در بحرین شعار سر می دادند را به آتش زدن عبارت های"لا اله الا الله" و "محمد رسول الله" متهم کرد!!این ادعای مضحک توسط کسی مطرح می شود که حداقل در عکس، فاقد حداقل های ظاهری یک شخص مسلمان است. اگر این سرمقاله در روزنامه های وهابی عربستان چاپ می شد، احتمالا نویسنده اش مورد تشویق خاندان آدم کش آل سعود قرار می گرفت. البته نه از تازه به دوران رسیده هایی که بویی از فضاهای مذهبی و هیأتی به مشامشان نرسیده، انتظاری است و نه از روزنامه ی زردی مثل روزگار که جنبش های اسلام خواهی و عدالت خواهی مردم منطقه را تلاشی برای دموکراسی خواهی می داند! و نوشته هایش پر است از افکار ضد دینی و ضد اسلامی(فمنیسم و عرفان های دروغین و ...).

سخن پایانی:

 سردار احمدی مقدم و آقای کاشانی(ناظر بازی)، کسانی که مورد ضرب و شتم نیروی انتظامی قرار گرفتند، همان بسیجیانی هستند که در اغتشاشات فتنه ی 88، از مال و ناموس و هویت این مردم، در برابر اغتشاش گران دفاع کردند و تعدادی از آنها نیز حسینی(علیه السلام) شدند و به قافله ی کربلاییان پیوستند.

  "غلام حسین کبیری" و "امیر حسام ذوالعلی"، ای سرداران شهید 8 ماه دفاع مقدس در فتنه ی امویان، جای شما در ورزشگاه آزادی برای فریاد علیه فتنه ی سعودیان، جداً خالی بود. آن روزها که خون بر ناحق ریخته شده ی شما، آتش فتنه ی امویان سبز را خاموش کرد، احتمالا برادران تماشاچی و کنار خیابان ایستاده ی نیروی انتظامی، حق ماموریت برای مقابله با فتنه، دریافت می کردند!!

والعاقبة للمتقین

فوتبال سیاسی یا فوتبال انسانی؟!

فوتبال سیاسی یا فوتبال انسانی؟!

این روزها کمتر مسلمان آزاده ای را می توان دید که از قتل عام مردم توسط دیکتاتورهای عرب وابسته به قدرت های غربی بخصوص آمریکا خون دل نخورده باشد. هر روز اخبار جدیدی مبنی بر شهید شدن تعدادی از انقلابیون جنبش بیداری اسلامی در منطقه به گوشمان می رسد و همچنین تصویر خیلی کوچکی از مظلومیت آنها. در مواجهه با این جنایات افراد به چند دسته تقسیم می شوند:

۱- دنیاگرایانِ سر در آخور خوردن و خوابیدن و لذت بردن که وقتی از رسانه ها، اخباری مبنی بر اینگونه اتفاقات می شنوند، حتی حاضر به فکر کردن به آن نیز نیستند؛ چون آن را مانع لذت فردی-حیوانی خود می بینند.

2-ریاکارانِ عافیت طلبِ معتقد به اسلام آمریکایی که اسلامشان فقط به دردِ دوران به اصطلاح گُل و بُلبلی نظام اسلامی می خورد و اگر بحث جهاد و خون دادن به میان بیاید، مریض مصلحتی می شوند و مخفی در پَستوها. اینها همان جماعتی هستند که فکر اَدا کردن هر چه غلیظ تر "ولاالضّالین" اشان، وقت تأمل درباره ی شهید شدن کودک بحرینی را از آنها گرفته است! اینها اسلامشان به درد مصاحبه گرفتن در خیابان و فریاد "وا اسلاما" سر دادن ظاهری و بعد، دعوت کردن مهمانان برای دیدن مصاحبه، خوردن چند مدل غذا تا خرخره، سرکشیدن کوکاکولا بعد از آن و آروغ پایانی و در نهایت آماده شدن برای خواب آرام و لطیف شامگاهی، می خورد.

3- دسته ی سوم آنهایی هستند که به قول روح خدا، تا آخر ایستاده اند. این دسته همان تکلیف گرایانی هستند که تا وقتی شرک و کفر، نه تنها در منطقه بلکه حتی در دورترین نقاط این کره ی درد هست، مبارزه می کنند.تکلیف گرایان آنهایی اند که برای اینکه نمی توانند به بحرین و یمن و لیبی بروند، خون دل می خورند اما هرگز سکوت نمی کنند.

فوتبال امروز، بازیچه سیاست مستکبرین:

در مورد بحث پیدایش فوتبال، نیات ابداع کنندگان این ورزش و سوء استفاده ابزاری بعد از اقبال چشمگیر مردم به آن، حرف و حدیث های بسیاری هست. اماچیزی که به طور حتم می توان گفت، این است که فوتبال مخصوصا در دهه های اخیر بسیار با سیاست و اقتصاد و فرهنگ عجین شده است. اینکه گفته می شود: فوتبال از سیاست جداست، یک دروغ بزرگ است. منظور از سیاست در اینجا حزب بازی های داخل حکومت ها و نظام های سیاسی نیست، بلکه سیاست های کلی نظام ها و حکومت هاست.برای اثبات این دروغ بزرگ دلایل و مشهودات زیادی وجود دارد؛

1-جام جهانی گذشته، "برلوسکنی" نخست وزیر ایتالیا خواستار حذف برخی از کشورها از جمله ایران از رقابتهای مقدماتی جام جهانی می شود و حتی "آنجلا مرکل" صدر اعظم آلمان از این طرح به خوبی استقبال می کند.

2-رژیم صهیونیستی حملاتش را برای کشتار زن و بچه های فلسطینی، درست در اوج بازی های جام جهانی فوتبال انجام می دهد.( نمونه بارزش جام جهانی 2006 آلمان بود.)

3- تحریک حکام عرب توسط استکبار جهانی، برای بکار بردن نام جعلی خلیج ع ر ب ی به جای خلیج فارس، برای تورنومنت فوتبال که درگیری سیاسی بین کشورها را به دنبال دارد.

4-استفاده از نام خلیج ع ر ب ی در المپیک پکن برای زنده نگه داشتن اختلافات سیاسیِ منطقه ای.

5-سیاست مداران کشورها برای کسب وجهه ای اجتماعی و در موارد زیادی تبلیغ برای حزب و گروه سیاسی اشان، در بازی های مهم، به ورزشگاههای فوتبال می آیند.

6-از همه ی این مواردِ مصداقی مهمتر، این است که این ورزش با همه ی سودهای اقتصادی کلانی که برای سردمداران زور و زر و تزویر در جهان دارد، با توجه به مدیریتش، بیشتر نقش تخدیرکنندگیِ اجتماعی و سیاسی را روی مردم ایفا کرده است. چطور کسانی که از کشته شدن یک پرنده به علت گرسنگی ناراحت می شوند، از کنار کشته شدن هر روزه ی مردم در آفریقا و در فلسطین و عراق و امروزه در بحرین و یمن به راحتی عبور می کنند و در همان لحظه ای که انسانها مظلومانه در این کشور ها کشته می شوند، آنها ترجیح می دهند که برای دیدن فوتبال به ورزشگاه بروند و سوت و کف بزنند؟! این یعنی نقش تخدیرکنندگی فوتبال.

حرف ما در اینجا این است کهفوتبال در حال حاضر با این ظرفیت مخاطبی که دارد، باید در راستای مقاصد انسانی و بشری حرکت کند. باید توجه داشته باشیم، آنهایی که به مردم القاء می کنند که فوتبال از سیاست(سیاست به همان معنایی که گفته شد) جداست، بزرگترین سوءاستفاده های سیاسی را از فوتبال کرده اند و می کنند.

سخن پایانی:

مردم منطقه مخصوصا مردم مظلوم بحرین در بدترین اوضاع ممکن بسر می برند و هر روز تعداد شهدایشان بیشتر و بیشتر می شود. این در حالی است که این جنایات در رسانه های استکباریِ مدعی حقوق بشر، به شدت بایکوت می شود. بازی سه شنبه تیم پیروزی با الاتحاد عربستان زمان مناسبی برای شکستن این بایکوت است.اگر برای یاری مردمی که زیر پرچم امام حسین و حضرت اباالفضل مظلومانه خونشان ریخته می شود، نمی توانیم به این کشور برویم و انتقامشان را از وهابی های از خدا بی خبر بگیریم، تکلیفمان این است که حداقل فریاد این مظلومیت را به گوش جهانیان برسانیم.

وعده ی ما درب شرقی ورزشگاه آزادی.

والعاقبة للمتقین