چرا حمله به امام هادی علیه السلام یک فرصت است؟
چرا حمله به امام هادی علیه السلام یک فرصت است؟
این روزها همه ی ما از جسارتی که به جان عالم، حضرت هادی علیه السلام شده است، ناراحتیم و باید هم باشیم. مظلومیت ائمه اطهار که چیز تازه ای نیست اما عادی شدن این مظلومیت است که برای اهلش آزار دهنده است.
حمله به حضرت هادی علیه السلام نه اولین جسارت به ائمه اطهار علیهم السلام است و نه آخرین آنها. در آینده هم مطمئناً شاهد چنین حرکات قبیحی از طرف شیاطین انسی خواهیم بود. اما یادمان باشد که "هر تهدیدی با خودش یک فرصت می آورد". جنگ تحمیلی یک تهدید بود برای نظام اسلامی؛ ولی شد بهترین فرصت برای تثبیت انقلاب اسلامی و تبلیغ فرهنگ مقاومت و شهادت. حمله به مقدسات در دوران موسوم به اصلاحات، یک تهدید بود، ولی تبدیل شد به فرصتی برای بالا بردن بصیرت اعتقادی-سیاسی مردم و شناخت منحرفین داخلی. فتنه ی 88 یک تهدید خطرناک با ابعاد وسیع بود ولی شد بهترین فرصت برای شناخت جریان ها و شخصیت های نفوذی در پیکره ی انقلاب و ایضاً بازخوانی یک دوره تاریخ صدر اسلام و تاریخ مشروطه...
از اینکه ما چقدر توانسته ایم از این فرصت ها استفاده کنیم، بگذریم! اما حقیقت این است که ما آنقدر غرق در خود تهدید و حاشیه های غیر ضروری آن می شویم که کمتر به این موضوع فکر می کنیم که "هر تهدیدی با خودش یک فرصت می آورد".
یک موجود رذلی پیدا شده و به حضرت هادی علیه السلام توهین کرده است؛ ما می توانیم به این مطلب اعتراض کنیم، بیانیه بدهیم، تجمع راه بیاندازیم و خواستار قتل این موجود رذل شویم؛ همه ی اینها در موقعیت خودش، لازم است و وظیفه، اما همه ی وظیفه ی ما اینها نیست. مهمترین بخش تکلیف ما در این گونه فضاها استفاده از فرصت بدست آمده از این تهدیدها است.
فرصتی برای شناخت مقام امام هادی علیه السلام و بالاتر از آن شناخت مقام امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام و نزدیک شدن به سیره ی ایشان. فرصتی برای اینکه بفهمیم و بفهمانیم که در زمان غیبت معصوم علیه السلام، جریان امامت و ولایت، غائب نمی شود؛ بلکه این جریان با ولایت فقاهت و عدالت، ولایت فقیه، ادامه می یابد.
امروز آن فرصتی است که ما باید از آن در عمق بخشی و شناخت مقام امامت استفاده کنیم؛ و چه منبعی بهتر از خود حضرت هادی علیه السلام و زیارت جامعه ی کبیره ی ایشان. در داستانی که در مفاتیح هم آمده است، امام زمان علیه السلام به سید رشتی می فرمایند: چرا جامعه کبیره نمی خوانی؟ بعد سه بار به او می فرمایند: جامعه، جامعه، جامعه...
فَالرّاغِبُ عَنْکُمْ مارِقٌ وَ اللاّزِمُ لَکُمْ لاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فى حَقِّکُمْ زاهِقٌ
وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ اِلَیْکُمْ وَ اَنْتُمْ اَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ
وَ میراثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَکُمْ وَ اِیابُ الْخَلْقِ اِلَیْکُمْ وَ حِسابُهُمْ عَلَیْکُمْ وَ فَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَکُمْ...
پس آنکه از شما رو گرداند از دین خارج گشته و آنکه ملازم شما بود به حق رسیده و آنکه کوتاهى کرد در حق شما نابود گردید، و حق همراه شما و در میان شما خاندان و از جانب شما است و بسوى شما بازگردد و شمائید اهل حق ومعدن آن ، ومیراث نبوت نزد شما است و بازگشت خلق خدا بسوى شما است و حسابشان با شما است و سخنى که حق و باطل را جدا کند نزد شما است...-بخشی از زیارت جامعه کبیره-
و العاقبة للمتقین