حزب الله

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

حزب الله

آری اگر میخواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین علیه السلام است و از مرگ نمی هراسد...حزب الله مردانی که تندباد عواصف آنان را نمی لرزاند، از جنگ خسته نمی شوند، ترس به دل راه نمی دهند، بر خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن متقین است...

"سمات" و "شبه تفکیکیان"

"سمات"  و  "شبه تفکیکیان"

بیش از یک سال است که نشریه ای به نام سمات با مدیر مسئولی و صاحب امتیازی مهدی نصیری به طور خیلی آرام و بی سرو صدا، وارد فضای فرهنگی-مطبوعاتی کشور شده است. از همان شماره نخست و از همان سرمقاله جناب نصیری معلوم بود که ایشان و همکارانشان می خواهند جریانی را بوجود آورند که ممکن است حساسیت های زیادی را در قشر نخبگانی کشور بوجود آورد. در مورد این حرکت حرف و حدیث های زیادی زده شده است. برخی ها معتقدند با اینکه جناب نصیری از ذیل عنوان "تفکیکی" فرار می کند و خود را منتسب به این جریان نمی داند ولی در عمل همان حرف ها را با ادبیاتی دیگر میزند. برخی ها نیز معتقدند این جریان-با هر اسمی که رویش می گذارید- و جریان تفکیک، در عمل سر از سکولاریسم درمی آورند. علی ای حال به دلیل قرابت فکری نزدیک این شبه جریان با مکتب تفکیک، اجازه بدهید نام "شبه تفکیکیان" را بر  این مجموعه بگذاریم.

مکتب تفکیک:

این مکتب که به آن "مکتب معارف خراسان" نیز گفته می شود، قبل از انقلاب و از دل حوزه ی مشهد بیرون آمد.این مکتب، مکتب جداسازی سه روش معرفتی است؛ راه و روش قرآن، راه و روش فلسفه و راه و روش عرفان.  این جریان به شدت با فلسفه و عرفان به معنای متعارفش مخالف است و با آن مبارزه می کند. مهمترین اصول مکتب تفکیک "جدایی فلسفه ، عرفان ودین" و "غیر معتبر بودن شناخت فلسفی و عرفانی و اصالت شناخت دینی" است.این مکتب از سید موسی زرآبادی و میرزا مهدی اصفهانی شروع و هم اکنون نیز به محمد رضا حکیمی رسیده است. از شاخص ترین افراد این مکتب می توان به "شیخ محمود حلبی" اشاره کرد که بعدها مؤسس "انجمن حجتیه" شد و به فعالیت در مقابل انقلاب اسلامی پرداخت.

نقد سمات و جریان فکری حاکم بر آن:

اینکه جناب نصیری در فضای مطبوعاتی، فردی باتجربه و باسابقه است، شکی نیست؛ اما به نشریه سمات و خط فکری حاکم بر آن، اشکالات اساسی وارد است. در زیر چند نمونه از این اشکالات را با هم بررسی می کنیم:

**یکی از ایرادات اساسی که به این شبه جریان وارد است، این است کهآنان با اینکه بر عقل به عنوان یک منبع معرفتی تأکید دارند، اما عملاً از ارائه سیستم منسجمی که بتواند گزاره های گوناگون را از حیث عقلی محک بزند، عاجزند. گویا آنان عقل را به عنوان یک حجت مستقل از نقل، قبول ندارند؛ بلکه عقلی را که برگرفته از مجموع آیات و روایات است را می پذیرند؛ و این یعنی همان نظر اخباریون اما با زبانی دیگر.

**سمات در قسمت "نقد مشهوراتش" که اختصاص به نقد اندیشه ها و مطالب مشهور-ی که بنا به عوامل خاصی، به اندیشه ای مقبول بین متدینین تبدیل شده است- دارد، با صغرا و کبرا چیدن و استفاده عملی از منطقِ به قول خودشان یونانی، به اثبات مدعاهایشان می پردازند؛ که بر این عمل، جز نقض غرض، اسمی نمی توان نهاد.   

**این شبه جریان به دلیل نداشتن خط فکری منسجم و نظام مند به جای نقد واقعی فلسفه و عرفان، به نقد برخی نظرات بعضی فلاسفه و عُرفا پرداخته است که پُر واضح است که این نقد به هیچ وجه نقد واقعی فلسفه و عرفان نیست.

**به نظر می رسد نگاه جناب نصیری به علوم غربی، یک نگاه متحجرانه و سلفی گونه است. ایشان قائل به مطلوبیت اولی و ذاتی علوم و تکنولوژی مدرن غربی نیست و ظهور و بسط آنها را بر خلاف سنن الهی و وحیانی می داند. البته این درست است که نوع نگاه بشر غربی بعد از رنسانس دستخوش تغییر شد و به جای آنکه روند حیات خود را با دیگر مخلوقات الهی- مانند محیط زیست- در درون نظام احسن خلقت، هماهنگ کند، با میدان دادن به نفس منفعت طلب خود، تصمیم گرفت محیط اطراف خود را با امیال نفسانی اش هماهنگ کند که نتیجه اش جز به هم خوردن نظم خلقت و زیاد شدن و هولناک شدن بلایای طبیعی نبود. اما آیا این نگاه را می توان به تمام علومی که منشأاشان  غیر از وحی و سنت معصومین علیهم السلام است، تعمیم داد؟ مثلاً آیا دستگاه ریاضیاتی- شمارشی که مسلمانان در صدر اسلام برای حساب و کتاب و دریافت مالیات و کارهایی از این قبیل از آن استفاده می کردند و منشأاش هم در بلاد غیر اسلامی مثل چین و مصر و ایران بود، بر خلاف سنن الهی و وحیانی بود؟! یا ابتکار و اندیشه سلمان فارسی در جنگ خندق، چون از آیات و روایات استخراج نشده بود، بر خلاف سنن الهی و وحیانی بود؟!

**یکی از ایرادات مشخص جناب نصیری و سمات، مخصوصاً در مصاحبه هایی که با اهالی فلسفه و عرفان دارند این است که ایشان برای رسیدن به مطلوبشان-که همان زدن زیر بنای فلسفه و عرفان است- از مغالطه های گوناگونی استفاده می کنند. مثلاً ایشان بارها به این نکته اشاره می کنند که چون خاستگاه منطق و فلسفه یونان است و چون واضعان این علوم احتمالاً مشرک و ملحد بوده اند، پس رجوع به این علوم از بنیان مشکل دارد و باعث گمراهی است(مغالطه منشأ). همچنین چون فلان عارف، چنین نظری را بیان کرده است، پس کل عرفان، یکسری توهمات و تخیلات صوفی مأبانه است!(مغالطه منشأ) و نیز چون عباسیان می خواستند مردم را از درِ خانه ی اهل بیت علیهم السلام دور سازند، بیت الحکمه را تأسیس کردند و به ترجمه آثار منطقی و فلسفی روی آوردند و چون از این کار نیات پلیدی داشتند، پس یادگیری منطق و فلسفه چیزی جز گمراهی نیست!(مغالطه انگیزه و انگیخته).

سخن پایانی:

در روزگاری که مقام معظم رهبری تأکید فراوانی برعقلانیت اسلام و انقلاب و همچنین تأکید فراوانی بر لزوم پرداخت به جوابهای فلسفی برای شبهات دینی در سطح جهان، دارند؛ باید از جناب نصیری و همکارانشان پرسید که واقعاً حرکت آنها در مسیری که در پیش گرفته اند، چه خلأیی را برای اسلام و انقلاب پر خواهد کرد؟  

 والعاقبة للمتقین

  • محمد روزبهانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی