سردار بی "سر" خاکریزهای علم و دانش
سردار بی "سر" خاکریزهای علم و دانش
خیلی وقت است که قافله ی اصحاب شهیدِ حسین علیه السلام، دیگر هفتاد و دو نفر نیست. نیم روز عاشورا زمان را درنوردیده و بر کل تاریخ منطبق شده است. حسین جان! حصار زمان قادر نیست کربلا را در سال 61 هجری محصور کند... مگر خون تو در دشت نینوا محصور ماند که عاشورا در سال 61 هجری محدود بماند. حتی محدودیت مکان هم قادر نیست، کربلا را در "کربلا" محصور کند. "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".
تاریخ بعد از "ظهر آن روز" بر همه ی اینها شاهد است و گواهی خواهد داد. گواهی خواهد داد در کربلای پنج و فتح المبین و والفجر چه گذشت. دوکوهه، شرهانی، قتلگاه فکه! یا زهرا گفتن های اصحاب آخرالزمانی حسین را که فراموش نکرده اید... وای خدای من! چه دارم می گویم ؟! فراموش کرده بودم که شهید خودش از شاهدان روز قیامت است. زمان و مکان شرمنده می شوند که به رشادت های شهیدان، شهادت دهند.
حاج مصطفی شهادتت مبارک. اولین بار که عکست را دیدم، فکر کردم می شود آرمانهایت را از افق و عمق نگاهت، خواند. اما باز هم مثل جریان دیدن عکس های شهدا، از باقری و همت و بروجردی گرفته تا کبیری و ذوالعلی، رودست خوردم. میدان دید چشم زمینی من قادر نیست افق های نگاه انقلابی ات را درک کند...اگر ما در زمان بدر و خیبر هستیم، پس تو هم، حاج مصطفی، سردار بی سرِ خیبر و بدری.
علی کوچولو! دندان هایت را از این درد به هم بفشار و بغض یتیمی را در سینه ات نگه دار و زود بزرگ شو و عَلَم پدر را بالا بگیر و به تاریخ نشان بده که ملتی که شهادت دارد، شکست ندارد؛ به تاریخ نشان بده که بی وفایی کوفیان، تکرار نخواهد شد و ملت و دانشگاه ما با مشاهده ی این ترورها، در برابر استکبار زانو نخواهند زد.
راستی حاج مصطفی! سردار فاتح خاکریزهای دانش هسته ای، خوش به حالت. تو هم بالاخره به دسته ی "شهدای بی سر" پیوستی. امشب اولین شب مهمانی ات در کربلاست. سلام ما را به تنهاترین سردار برسان و به سالار شهیدان بگو که دیگر تنها نیستی عزیز فاطمه. فرزندان خمینی(ره) و علمدارش خامنه ای، بعضی هایشان بر عهد با تو وفا کردند و در این راه شهید شدند و بعضی هم منتظرند در حالی که تغییر و تبدیلی در عهد و پیمانشان نداده اند. دست ما را هم بگیر و ما را به قافله ی شهیدانت برسان.
و العاقبة للمتقین
- ۹۰/۱۰/۲۲