حزب الله

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

حزب الله

آری اگر میخواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین علیه السلام است و از مرگ نمی هراسد...حزب الله مردانی که تندباد عواصف آنان را نمی لرزاند، از جنگ خسته نمی شوند، ترس به دل راه نمی دهند، بر خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن متقین است...

چند نکته در مورد اردوهای راهیان نور


چند نکته در مورد اردوهای راهیان نور

 افرادی که تعطیلات عید نوروز بالاخص لحظه ی تحویل سال را در فضای جبهه های جنوب بوده اند، همیشه از این حضور به عنوان بهترین سال های عید نوروزشان یاد می کنند.  امسال هم خدا توفیق داد به همراه سه نفر از اقوام راهی جبهه های جنوب شدیم.

در مورد با برکت بودن این اردوها حرف های زیادی زده شده که تا انسان، خودش در این فضا حضور نداشته باشد، شاید به طور کامل آن را درک نکند. بنده این قضیه را به عینه امسال مشاهده کردم. کسانی که شاید رغبت آنچنان بالایی نداشتند، بعد از حضور در اردو، از آن به عنوان یکی از بهترین تعطیلات نوروزی شان یاد می کنند. اما در همین رابطه چند نکته به نظرم رسید که شاید برای همه عزیزانی که به نوعی خادمان شهدا محسوب می شوند مفید باشه انشاالله:

  -بهترین و موثرین مولفه، که جذابیت زیادی برای زائران با نگاه های مختلف فکری و تیپ های متفاوت ظاهری دارد، اخلاق و رفتار مسئولین اردو و فضای حاکم بر اردو است. ایثار، از خودگذشتگی، بخشش، مدارا در سفر و ... در قالب رفتارهای ساده ای مثل سلام کردن و مصاحفه با اعضای کاروان، مقدم دانستن و شریک کردن دیگران در صرف غذا و خوردنی ها و نوشیدنی ها، برخوردی صبورانه و منطقی در غر زدن های احتمالی، بخشش و طلب حلالیت برای قصورهای صورت گرفته در طول اردو و موارد اینچنینی، فضای متفاوتی را برای زائران مختلف ایجاد می کند که تاثیراتش تا مدتها در ذهن آنها می ماند. 

-استفاده از رزمنده ها( راوی هایی که در عملیات ها حضور داشتند) و بازگویی خاطرات و روایت شجاعت ها و سختی ها و احیانا اتفاقات جالب و بامزه این عزیزان در طول مسیر، باعث ایجاد فضای زنده تری از مناطق عملیاتی و در نتیجه تاثیرگذاری بیشتری روی مخاطب می شود. بهتر این است که هر اتوبوسی یک راوی مستقل داشته باشد تا در مناطق مختلف و از روی نقشه، توضیحات لازم را برای زائرین بدهد. در اردویی که امسال مشرف شدیم راوی اتوبوس مثل کلاس درس و به صورت جدی، هم نقشه خوانی را به زائرین یاد داد و هم با ادبیاتی که نقشه خوانی را آموزش داده بود، مسیرها و عملیات های مختلف را توضیح میداد که خیلی قابل استفاده بود. 

-برای هر چه پربارتر شدن اردو می توان از فیلم ها ، مستندها و انیمیشن های جذاب جبهه فرهنگی انقلاب که در جشنواره مردمی فیلم عمار به نمایش در آمده به جای فیلم های صرفا سرگرم کننده و تکراری در مسیر استفاده کرد. بدیهی است که گزینش این محصولات برای هر کاروان با توجه به افراد و طیف های شرکت کننده در هر کاروان متفاوت می باشد.
 
- با توجه به اینکه الحمدالله از استان های مختلف کشور، کاروان های راهیان نور اعزام می شوند، آشنایی گروه ها و قومیت های مختلف کشور با یکدیگر، ابراز محبت و تبادل تجربیات و نظرات، هر چند برای لحظاتی کوتاه، می تواند در همگرایی و اتحاد درونی کشور برای رسیدن به قله های پیشرفت تاثیر خوبی داشته باشد. 

-تهیه ی جزوات جذاب با توجه به نقشه ی راه برنامه ریزی شده برای اردو، میتواند در بالا بردن سطح آگاهی زائرین از عملیات های مختلف، موثر باشد. 

-پرهیز از گعده های گروهی: در برخی موارد مشاهده میشود افرادی که مسئولیت اتوبوس را بر عهده دارند، در ردیف های ابتدایی اتوبوس به بحث درونی و مشورت برای توقف ها و شوخی بین خودشان می پردازند که این امر به دلیل اینکه ممکن است زائرین دیگر به صورت انفرادی در اردو شرکت کرده باشند، صورت خوبی ندارد و هم دلی لازم را در سراسر اردو در افراد تضعیف می کند. 

-برنامه ریزی دقیق متولیان هر کاروان برای استفاده ی حداکثری از فضای معنوی جبهه های جنوب.

 برای هر چه بهتر شدن اردوهای راهیان نور لازم است افراد و گروه ها، تجربیات و ابتکارات خود را با دیگران به تبادل بگذارند. ان شاالله.
والعاقبة للمتقین

ساز و کار مناظراتی این دوره به نفع چه کاندیداهایی است؟

 


ساز و کار مناظراتی این دوره به نفع چه کاندیداهایی است؟


از اولین تجربه نظام اسلامی در مورد تبلیغات نامزدهای ریاست جمهوری در قالب مناظره های مستقیم تلویزیونی 4 سال میگذرد. انتخابات ریاست جمهوری دهم بود که برای اولین بار ماراتن مناظره های تلویزیونی نامزدهای کرسی ریاست جمهوری به صورت زنده روی آنتن صدا و سیما می رفت.

جدای از مشکلاتی که در آن مناظره ها مشهود بود و مورد تذکر رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت اما نمی توان بُعد چالش پذیری و جذابیت های مناظره های مستقیم دو نامزد را که همه ی مردم را پشت جعبه ی جادویی تلویزیون میخکوب می کرد، نادیده گرفت.مهمترین نقطه ی قوت مناظره های مستقیم و رو در رو مشخص شدن نقاط اشتراک و مخصوصا نقاط افتراق دو کاندیدا بوده و هست ؛ و در حقیقت این بعد قضیه مهمترین شاخصی است که مردم به آن برای انتخاب فرد اصلح نیاز دارند .

اما متاسفانه رویکرد صدا و سیما در برگزاری مناظره های این دوره که به صورت مناظره های گروهی(هشت نفره) انجام میگیرد به شدت بر کلی گویی های همه پسند تمرکز دارد . یعنی در واقع مناظره ها در این قالب چیزی جز ارائه ی دیدگاه های کلی آن هم با کمترین حد چالشی آن نیست که باعث مبهم ماندن نقاط افتراق کاندیدا ها در برنامه ها و رویکردهایشان  می شود. و در نتیجه کار برای مردم که با امید فراوان و برای یافتن کاندیدای اصلح خود پشت گیرنده هایشان می نشینند، سخت تر و نتیجه غیر واقعی تر میشود.

   برای نمونه زمانی که نامزدی در نطق مناظراتی خود دم از تثبیت حوزه های علمیه! و یا مسائلی که هیچ گونه ارتباطی با وظایف ریاست جمهوری ندارد، می زند و یا در مورد عملکرد هسته ای خود ادعاهای غیر واقعی اظهار می دارد با این ساز و کار مناظراتی، نقاط ابهام برای اقشاری از مردم که شاید خیلی از ریز وظایف دولت اطلاعی نداشته باشند، باقی می ماند.اما در قالب مناظره های رو در رو و شفاف خیلی از این نقاط ابهام باز میشود و در نتیجه باعث انتخاب واقعی تر و سنجیده تر می گردد .

علی ای حال مناظرات گروهی (8 نفره )- البته اگر بشود اسم مناظره را بر آن نهاد- چیزی جز ارائه ی نظرات کلی و وعده های بعضا سرخرمنی نیست.باید اذعان کرد که مناظره با این ساز و کار به نفع کاندیداهایی است که سعی شان بر زیبایی و همه پسند بودن کلی گویی هایشان است و نظریات و رویکردهای چالش برانگیز  و مورد انتقاد خود را پشت این الفاظ زیبا و همه پسند و البته بعضا انقلابی، مخفی می کنند.

- کسانی که در مورد سیاست خارجی و داخلی نظراتشان با رهبری زاویه دارد؛

- کسانی که در مورد عدالت و رسیدگی عادلانه به تمام ظرفیت های کشور نظراتشان التقاطی و بعضا غربی است؛

- کسانی که با پول بیت المال ریخت و پاش های آنچنانی داشته اند؛

- کسانی که عملکرد گذشته شان مورد نقد جدی است؛

- کسانی که به وعده هایی که داده بودند عمل نکردند و ...

  از جمله کسانی هستند که مناظرات با ساز و کار فعلی کمترین خطر را برای شفافیت برنامه ها و رویکرد های حقیقی شان دارد.

والعاقبة للمتقین


شبیه، شبیه، شبیهــــــــــ


مرحوم قیصر امین پور را بیشتر با شعرهایش می شناسیم و کمتر در مورد ادبیات داستانی او شنیده ایم. اما نوشته ی "شبیه، شبیه، شبیه" او که بسیار هنرمندانه به داستان کربلا در قالب یک نمایش خیابانی یا تعزیه می پردازد، با تلفیق نگاه امروزی به واقعه کربلا، صحنه های زیبا و حماسی ای را خلق کرده است.


شبیه، شبیه، شبیهــــــــــ
من دیر رسیدم. شبیه حضرت عباس می خواست به میدان برود. حتی از "حر" هم دیرتر رسیده بودم! اما گویا هنوز هم دیر نشده بود.
شبیه شمر با کلاه خود و شمشیر و زره، در میدان جولان می داد و وقیحانه به قصد خود اعتراف می کرد. سمت راست میدان، اهل حرم و سبزپوشان ایستاده اند. و سمت چپ، سرخ پوشان. چقدر نزدیک و چقدر دور! مشکل بود تا باور کنم که این جا کربلا و امروز عاشورا است؛ ولی شبیه بود!
شبیه حضرت عباس از امام اذن میدان می خواست. اما در زمینه شور می خواند و شبیه عباس با شور پاسخ می داد؛ اما سرخ پوشان همه خارج از دستگاه و بی تحریر می خواندند.
من خیلی دلم می خواست امام را ببینم؛ اما دور بود و چهره اش را خوب نمی دیدم. امام با دست مبارک، بر تن شبیه عباس کفن پوشاند. شبیه عباس برق آسا به قصد آب بر اسب جست. اسب بال گرفت و تماشاگران غوغا کردند.
همه چیز معمولی بود؛ تا اینکه ناگهان زنی از میان جمعیت تماشاگر بیرون پرید. تنم لرزید. زن زمین خورد. از زمین برخاست؛ یا حضرت عباس! زن سیاه پوش بود با کودکی در آغوش! همین که از صف تماشاگران جدا شد به میدان رسید.
خدایا، هیچ وقت میدان این قدر نزدیک نبوده است! در یک قدمی!
زن به میدان زد. سراسیمه می دوید. ناگهان ایستاد. خم شد. مشتی خاک برداشت، به سرخود زد و به سر کودکش نیز. همچنان سراسیمه می رفت. چه می خواهد بکند؟ قرار نیود کسی از صف تماشاگران به میدان برود. قبل از اینکه کسی متوجه بشود به وسط میدان رسید. شبیه حضرت عباس به تاخت از کنار او گذشت.  زن به دنبالش دوید. به او رسید. دست در رکابش زد. اسب ایستاد. زن کودکش را بر سر دست به اهتزاز در آورد. شبیه حضرت عباس گویی می دانست. دستی از آستین برآورد و به پیشانی کودک کشید. خدایا چه نذری و نیازی بود؟
زن، فاتحانه برمی گشت. ولی من دیگر چیزی نمی دیدم. شکستم و به زمین نشستم.
خدایا، چه باوری! و من که تا این موقع باور نمی کردم؛ به باور آن زن ایمان آوردم.
ولی چطور می شود باور کرد؟ آخر این نمایش بود و واقعیت نداشت. همه می دانستند.
ولی راستی مگر خود عاشورا هم نمایش نبود؟ وقتی که خود واقعیت، نمایش باشد؛ نمایش هم واقعیت است. عیب از من بود که در جزئیات مانده بودم؛ صورت ها، چشم ها، لباس ها، زمان، مکان...
جزئیات آدم را به اشتباه می اندازد.

به هیئت کلی سوار نگاه کردم، خودش بود- حضرت عباس!- داشت به سمت سرخ پوشان می تاخت. جهت هم همان جهت بود. پس دیگر چه می خواستم؟
حضرت عباس به سوی رود فرات اسب می راند، ولی سرخ پوشان نگذاشتند.
سرخ پوشان چقدر زیادند! سرخ پوشان چقدر بی چهره اند! اما آن ها هم خودشان بودند و واقعیت داشتند. پس چرا نباید باور کرد؟ وقتی که تمام رود فرات در یک تشت آب خلاصه می شود، وقتی که یک نخلستان در یک شاخه نخل خلاصه می شود؛ چرا یک انسان نمی تواند حضرت عباس بشود؟

این جا همه چیز خلاصه بود. اصلا مگر خود عاشورا خلاصه نبود؟ مگر عاشورا خلاصه تاریخ نبود؟ و تاریخ مگر گسترش عاشورا نیست؟ آیا کسی ادعا کرده است که تشت آب همان رود فرات است؟ به همین نسبت هم آن سوار، خود حضرت عباس است.
زنان عرب با دل های پاکشان خیلی زودتر از من، این را فهمیده بودند و پشت سر آن زن، کودک در بغل به میدان زده بودند. و هیچ کس هم جلودارشان نبود؛ یک قدم برمی داشتند و از سر مرز تاریخ می گذشتند. هزار سال، هزار فرسخ سفر با یک قدم! به کربلا پا می گذاشتند، مشتی خاک بر سر؛ دستی در رکاب عباس و نیت و حاجت!
خدایا! وقتی که تشبیه به واقعیت، این همه تقدس می آورد؛ خود واقعیت چه می کند؟
خاکی که تا چند لحظه قبل و چند لحظه بعد برایشان هیچ ارزشی نداشت؛ حالا چقدر مقدس شده بود! 
سرخ پوشان حضرت عباس را محاصره کرده بودند. طبل ها بر دل می کوبید، و سنج ها در دل می لرزید. و سواران سرخ پوش در جولان. برای یک تن بی دست مگر چند لشکر لازم است؟
میدان غرق غبار بود . و چشم، چیزی نمی دید جز برق گاه گاه شمشیرها.
چرا غبار نمی گذاشت تا خوب ببینم که واقعه چگونه اتفاق می افتد؟ معنی این غبار چه بود؟
حضرت عباس در میدان افتاده بود. و هجوم زنان بود که شال سبزی ازگردن کودکان شان نذر دست بریده حضرت می کردند. مشتی خاک از کنار نعش برمی داشتند و به سر و صورت می کشیدند. هرچند که دیگر خاک نبود؛ همه چیز بود. معنای دیگری داشت؛ چرا که شهادت "ماده" را "معنی" می کند.
امام، کمرشکسته به خیام می رود... .
من داشتم می نوشتم که علی اکبر چگونه شهید شد. و به یاد آن سال ها بودم که پیدا کردن کسی که نقش حضرت عباس و علی اکبر را بازی کند، چقدر دشوار بود؛ و حالا چه فراوان و آسان! که ناگهان صدای کِل زدن زنان در مغز استخوانم پیچید.
چه شده است؟ واویلاست! قاسم به میدان می رود؟
خدایا چقدر سریع اتفاق می افتد! اصلا فرصت نوشتن و تحلیل چند و چون وقایع نیست. قاسم به میدان می رود سراپا سبز، سوار بر اسب سفید، با گستوان سبز.
قاسم شهید می شود و زنان کِل می زنند! مگر عروسی است؟!
من نمی دانم این زنان تماشاگرند، یا بازیگر؟! بعد از قاسم، طفلان زینب به میدان می روند. کفن پوش- ولی این ها که هنوز کودک اند! شمشیرهایشان به زمین می خورد!
کسی چه می داند، شاید دور از چشم مادر، در شناسنامه هایشان دست برده اند! دو طفل بر خاک پرپر می زنند...
علی اصغر بر دست امام زمان ظهور می کند. میدان ساکت است؛ اما صدای انفجاری در ذهن من تداعی می شود،- صدایی شبیه انفجار توپ یا موشک- حرمله تیر را رها می کند. تیر صدایی ندارد؛ اما در ذهن من صدای موشک تداعی می شود.
خدایا، تیر حرمله امروز چه صدای عجیبی دارد! حرکت آخر علی اصغر و سپس آرامش و پاشیدن مشتی خون به آسمان!
اما این نمایش واقعا چقدر شبیه عاشورا است؟ تنها یک نفر غیر از خدا می تواند قضاوت کند. او که هر دو نمایش را دیده است؛ خورشید! ظهر شده است. خورشید، آن روز ظهر هم آن جا بوده و همه چیز را دیده است! هم اکنون هم در وسط آسمان به تماشا ایستاده است.
اگر چه خورشید به مساوات بر هر دو دسته می تابد؛ ولی این عادلانه نیست. خورشید نباید بر تشنگان، این گونه بی رحمانه بتابد!
اما خورشید هم انگار باور کرده و در نمایش شرکت کرده است. وچه خوب نقش خودش را بازی می کند!- گرم و سوزان- درست مثل آن روز.
صدای اذان مرا به خود می آورد. امام به نماز می ایستد. در گرماگرم جنگ!
پس از نماز، نوبت به امام می رسد.
یعنی دیگر هیچ کس نمانده است که پیش از امام به میدان برود؟
امام بر ذوالجناح طلوع می کند و بال می گیرد. خدایا چقدر شبیه امام است! مخصوصا حالا که سوار اسب است!
و دیگران چقدر شبیه آن هفتاد و دو نفر بودند؟
و من چقدر شبیه تماشاگران هستم!
و ما همچنان تماشاگر بودیم. اما چطور می شود تنها تماشاگر بود گذاشت تا همه چیز عینا شبیه آن روز تکرار شود؟
تا چند لحظه دیگر مثل همیشه، امام هم به میدان می رود، شهید می شود و نمایش هم به پایان می رسد.
فریاد "هل من ناصر" از گلوی امام برخاست. میدان ساکت بود. دوباره فریادش به آسمان رفت؛ ولی باز هم همه جا ساکت بود.
ناگهان از گوشه سمت راست میدان غوغایی برخاست. صف تماشاگران به هم خورد. همه چشم ها به آن سو چرخید- نگران-
ناگهان یک صف منظم از سبزپوشان کفن پوش به میدان زدند. – تفنگ به دوش – گویا دیگر تاب تماشا نداشتند. سبزپوشان در جلو امام ایستادند. خدایا چه شده است؟
قرار نبود نمایش چنین باشد. پشت سر سبزپوشان، مردم که تا آن لحظه تماشاگر بودند، به میدان ریختند. پیر، جوان، زن، کودک- با لباس های معمولی- میدان سراسر سبز شد!
سرخ پوشان گم شدند. خدایا این ها چه می کنند؟ آیا می خواهند نمایش را از نو شروع کنند؟ نه، مثل اینکه می خواهند نمایش را ادامه دهند.
گویا پس از هفتاد و دو نفر، باز هم کسانی هستند که پیش از امام به میدان بروند... .
هنوز نوبت امام نرسیده است.


,

نامه ای به خدا، انتشار فقط در سایت های ضد انقلاب!


عملکرد افراد در ایام فتنه، بزرگترین و مهمترین معیار سنجش میزان تعهد و ولایتمداری خواصی است که این روزها سعی در پنهان کردن خود در پشت مسائل اقتصادی و سکه و ارز را دارند.

 کمتر کسی پیدا می شود که اسم عفت مرعشی را نشنیده باشد و او را نشناسد. انتشار فیلمی از او بعد از رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری دهم و تحریک طرفداران یکی از کاندیداها به ریختن در خیابان ها در صورت پیروز نشدن فرد مورد حمایتشان باعث گردیده که وی خشم مردم را بیش از پیش متوجه خود کند. 

مخصوصاً در طول جریانات فتنه ی 88  که برخی از منسوبان  و نزدیکان آقای هاشمی علناً در برابر جمهوریت و اسلامیت نظام ایستادند وعملکرد نامطلوب آنان در ایام فتنه باعث شد که آنها بعد از حماسه ی تاریخی 9 دی به انزوایی نسبی فرو روند و حتی بعضا از کشور فراری شوند.


 طولی نکشید که مسائل پیش آمده برای دولت و حاشیه های آن، موجب شد چند گروه دوباره فضا را برای تجدید حیات سیاسی مناسب ببینند. فتنه گران و ساکتین فتنه برای بوجود آمدن چنین فضایی لحظه شماری می کردند تا با غبارآلود کردن فضا بتوانند هم عملکردشان در فتنه را لاپوشانی کنند و هم کور سوی امیدی به قدرت داشته باشند اما بر خلاف این جماعت معلوم الحال، مقام معظم رهبری حتی با گذشت سه سال از فتنه، همچنان در مورد فتنه و لزوم پرداختن به ابعاد مختلفش، برای مردم صحبت می کنند.


 باید اذعان کرد که بعد از فتنه، یک فضای دو قطبی در کشور شکل گرفته است که یک سر آن کسانی هستند که پرداختن به ابعاد مختلف فتنه و عملکرد مسئولین و خواص را در فتنه، معیار برای انتخاب های آتی قرار می دهند و سر دیگر آن کسانی هستند که سعی در غبارآلود کردن فضا دارند تا موجبات به فراموشی سپردن فتنه و بالاخص عملکرد خود در این امتحان بزرگ را فراهم کنند.

 از مهمترین کارهای آنها وجهه سازی غیرواقعی در اذهان مردم است. این گروه برای رسیدن به قدرت چاره ای جز این ندارد که مردم را نسبت به فتنه  و عملکرد خواص در آن بی تفاوت کند و یا در نهایت ، سطح بی بصیرتی در فتنه را به اندازه ی یک اشتباه جزئی تقلیل دهد. 


گویا گروهی که سعی کرده اند فتنه و فتنه گران را به حاشیه ببرند و عملکرد آنها را دفن کنند، تا حدودی موفق بوده اند. افاضات جدید هاشمی و نامه سرگشاده ی "عفت" به خدا (!) که فقط سایت های ضد انقلاب (!) آن را پوشش دادند را می توان از علائم کم رنگ شدن پرداختن به بحث فتنه و درس آموزی از آن برای آینده دانست که در چنین فضای غبارآلودی نقش عمارهای انقلاب و وظیفه آنان بیش از پیش نمایان می شود.    
 و العاقبة للمتقین 


,,,

سبک زندگی؛ ملموس ترین چالش میان فرهنگی

سبک زندگی
 
سبک زندگی؛ ملموس ترین چالش میان فرهنگی
آیا تا به حال به نوع غذاهایی که می خورید فکر کرده اید؟ مجموعه غذاهایی که در سبد تغذیه شما وجود دارد و معمولا می خورید، نسبت به ده پانزده سال گذشته چه تغییراتی کرده است؟ چه نوع غذاهایی کم کم جایشان را در سبد غذایی شما باز کرده اند و چه نوع غذاهایی کم کم دارند از سبد غذایی تان حذف می شوند؟ نوع تفریحات کودکان و نوجوانان 2 دهه پیش، با نوع تفریحات کودکان و نوجوانان نسل کنونی چه تفاوتی کرده است؟ چه شده است که بازی های سنتی و جمع گرا، کم کم دارند جای خود را به بازی های کامپیوتری و انزواگرا می دهند. دقت کرده اید که در معماری های جدید و به اصطلاح مدرن، بر خلاف معماری های سنتی مولفه ای به نام حفظ حریم خصوصی در نظر گرفته نمی شود؟ آیا در یک سیر طبیعی بود که مرشدها و نقاله خوان ها، جای خود را به LCD ها و LED ها دادند؟ از چه زمانی برگزاری مراسم ازدواج به جای شادی به کابوسی برای خانواده ها تبدیل شد؟ چه اتفاقی افتاد که توکل بر خدا همراه با کار، جای خود را به حساب های پس انداز آتیه داد؟! آیا این تغییر رفتارها و ذائقه ها، توسط افراد خاص و با اهداف بخصوصی صورت گرفته است؟


اینها تنها بخش اندکی از سوالاتی است که هر یک از ما، زمانی که از بیرون به زندگی نگاه می کنیم به سراغمان می آید. نوع جهان بینی و یا به قول برخی ها جهان پدیداری هر یک از ما، در برخورد و احیانا پاسخ تئوریک و عملی ما، نسبت به هر یک از این سوالات تاثیرگذار است. برای مثال اینکه ما نسبت به مبدا و معاد چه اعتقادی داشته باشیم و چگونه بیاندیشیم، می تواند پاسخ های متفاوت و گاه متضادی را به همراه داشته باشد:

فردی را در نظر بگیرید که معتقد است بوجود آمدن دنیا و انسان-که جزئی از دنیاست- بر اثر امری تصادفی و انفجاری بزرگ بوده است. این شخص جدای از اینکه با مسائل و تناقضات بسیاری روبروست ولی به هر حال زندگی می کند و مدل زندگی خاص خودش را نیز دارد. طبیعتا چنین شخصی نیاز ندارد نسبت به امری غیر از آنچیزی که خود می پسندد، متعهد باشد. مگر اینکه از حیث جبر اجتماعی و مقتضیات زندگی جمعی باشد. در واقع چنین شخصی باید ها و نباید های زندگی اش را خود ترسیم می کند که حاصل آن سبک زندگی می شود که برآمده از افکار شخصی اوست.


حال فردی را در نظر بگیرید که انسان را یکی از مخلوقات خدای یکتا می داند. خدای حکیمی که او را بیهوده نیافریده و برای او برنامه دارد. برنامه ای که توسط برگزیدگانش به بشر ابلاغ می شود. چنین شخصی نیز سبک زندگی خاص خودش را دارد. طبیعی است که او، خود را نسبت به اوامر خالقش متعهد می داند. دست به هر کاری زدن برای او با این سیستم فکری جایز نیست. او دارای خط قرمز هایی است که مهمترین عامل برای چهار چوب سبک زندگی اش محسوب می شود.
                                                                                               والعاقبةللمتقین 

,,,,,

ضرورت گسترش حوزه ی فعالیت غیر متعهدها

اجلاس سران عدم تعهد

ضرورت گسترش حوزه ی فعالیت غیر متعهدها

در حالی شانزدهمین نشست اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد به میزبانی جمهوری اسلامی ایران در حال برگزاری است که آمریکا تلاش های بسیاری به منظور منصرف کردن کشورها برای حضور در این اجلاس انجام داده است. جنبش غیر متعهدها که بعد از جنگ جهانی دوم و به منظور نشان دادن استقلال کشورهای به اصطلاح جهان سومی از دو بلوک غرب و شرق در سال 1961 شکل گرفت، تا کنون دارای رویکردی سیاسی بوده است. در واقع جنبش غیرمتعهدها تریبونی بوده است برای ارائه آرا و نظرات جمع زیادی از کشورهای در حال توسعه-تقریباً دو سوم کشورهای عضو سازمان ملل متحد- در مورد اتفاقات بین المللی. با اینکه جنبش غیر متعهدها از نظر کمیّت بعد از سازمان ملل متحد، بزرگترین تشکیلات بین المللی است، اما از نظر تاثیرگذاری هنوز جایگاه ویژه ی خود را نیافته است. این البته دلایل گوناگونی دارد:

-وابسته بودن برخی از کشورهای عضو به قدرت های استکباری بر خلاف روح حاکم بر اصول جنبش؛

-عدم روحیه ی خودباوری و در یک کلمه "ما می توانیم" در بین بسیاری از این کشورها؛

-اختلاف سلایق کشورها در زمینه های مختلف به دلیل ساختارهای ناهمگون سیاسی، اقتصادی و...؛

-دست نشانده بودن برخی کشورهای عضو و موضع گیری به نفع سیاست های اربابانشان؛

با همه ی این اوصاف، معمولاً در مورد اغلب موضوعات مطرح شده، مخصوصاً موضوعات اساسی مثل قضیه ی مبارزه با تروریسم، به رسمیت شناختن حق استفاده ی صلح آمیز هسته ای کشورها، قضیه ی فلسطین و...جنبش به یک اجماع بالایی می رسد. اما با وجود این اجماع بالا در سطح جهانی به دلیل وجود ساختارهای ناعادلانه ی موجود در سازمان های بین المللی مثل سازمان ملل متحد و امتیازاتی مثل حق وتو، عملاً دستاوردهای این اجماع عقیم می ماند.

بنابراین یکی از اصلی ترین و فوری ترین وظایف کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، اصلاح مناسبات غیر عادلانه ی رایج در سطح جهانی است که در قالب سازمان های بین المللی تجلّی پیدا کرده است.- به عنوان نمونه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد می توانند به عنوان اعتراض به "حق ناعادلانه ی وتو"، عضویت خود را در سازمان ملل متحد به حالت تعلیق دربیاورند. این حرکت عملی با متزلزل کردن مشروعیت سازمان ملل، می تواند فشارهای زیادی را برای از بین بردن "حق ناعادلانه وتو" ایجاد کند.- به هر حال باید این مناسبات به سمت پیشرفت کشورهای ضعیف و در مقابله با زیاده خواهی های کشورهای استکباری و استعماری حرکت کند.

تجربه نشان داده است نصیحت های پی در پی قدرت ها بی نتیجه است. باید سران کشورهای عضو جنبش با اعتماد به نفس و با تکیه بر قدرت مردم خود، عملاً خواستار تغییرات وضع موجود به نفع مستضعفین شوند. قدرت های زورگوی بین المللی همیشه با ترساندن و تحقیر ملت های ضعیف توانسته اند آنها را عقب نگه دارند و منابع شان را غارت کنند.

این روزها خیلی از کارشناسان در مورد ضرورت گسترش حوزه ی فعالیت غیر متعهدها صحبت هایی داشته اند. بیشتر این صحبت ها در مورد اضافه شدن موضوع مهم اقتصاد به بحث ها و استراتژی های جنبش بوده است. آنها اعتقاد دارند با توجه به وضعیت اقتصادی بوجود آمده در سطح دنیا، لازم است اعضای جنبش عدم تعهد به این موضوع مهم نیز بپردازند و راههایی را برای بیشتر کردن مراودات اقتصادی در جهت بهبود وضعیت اقتصادی با یکدیگر تنظیم کنند. از آنجایی که نفس بوجود آمدن این جنبش، عصیان و طغیانی از طرف کشورهای مستقل در حال توسعه علیه نظام سلطه بوده است، این جنبش نمی تواند نسبت به مسائل اساسی که نظام سلطه از آنها برای پیشبرد سیاست های استکباری خود استفاده می کند، غافل بماند.

کشورهای عضو جنبش برای تحقق واقعی "غیر متعهد بودن" باید به مسائل مهمی چون مسائل فرهنگی، اقتصادی، نظامی و... بپردازند. در دنیای کنونی مسائل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آنقدر در هم تنیده شده اند که دیگر نمی توان آنها را به صورت جداگانه تجزیه و تحلیل کرد. در این بین مقوله ی فرهنگ از اهمیت بالایی برخوردار است. همیشه سلطه ی فرهنگی هموار کننده ی راه نفوذ نظامی، سیاسی و اقتصادی بوده است.

کشورهای غیر متعهد باید از ظرفیت های فرهنگی اصیل خود در جهت گسترش مناسبات فرهنگی با یکدیگر بپردازند. ملت ها باید در مقابله با پدیده ی جهانی سازی با گسترش تبادلات فرهنگی جلوی تهاجم فرهنگی قدرت ها را بگیرند. انقلاب اسلامی ایران به دلیل ماهیت فرهنگی که داشت و دارد بر خلاف انقلاب های سیاسی و اقتصادی می تواند الگوی مناسبی برای کشورهای غیر متعهد باشد.

در انتها باید بگوییم ریاست سه ساله ی جمهوری اسلامی ایران بر جنبش عدم تعهد می تواند فرصتی طلایی باشد برای گسترش حوزه ی فعالیت این جنبش و پرداختن به موضوعاتی که رابطه ای مستقیم با پیشرفت عادلانه ی کشورها دارد.  

والعاقبة للمتقین


جنگ نیابتی مدلی برای تخریب نیابتی

هاشمی رفسنجانی

جنگ نیابتی مدلی برای تخریب نیابتی

حتما این روزها در مورد جنگ نیابتی چیزهایی شنیده اید. در واقعه جنگ های نیابتی(proxy war) جنگ هایی هستند که در طی آن دو طرف جنگ یا یک طرف آن از مقابله مستقیم نظامی خودداری می کنند و برای دستیابی به منافع خود از طریق ایجاد جنگ، با واسطه کشورهایی که وابسته به آن ها هستند وارد عمل می شوند. نمونه زنده و حی و حاضر آن، درگیری های سوریه است که در آن ترکیه، عربستان و قطر به نیابت از آمریکا و رژیم صهیونیستی در حال قتل و عام مردم سوری هستند.

 انگیزهای زیادی برای جنگ های نیابتی وجود دارد از جمله اینکه در جنگ های نیابتی دیگر خبری از تلفات نیروهای خودی، هزینه های سنگین جنگ، خدشه دار شدن وجهه کشور در صورت شکست ، رو شدن ماهیت تجاوز طلبانه و ... نیست و اگر هم باشد بسیار کمتر از جنگ های مستقیم است.

"تخریب نیابتی درعالم سیاست" را می توان با استفاده از تعریف "جنگ نیابتی در فضای نظامی" تعریف کرد؛ بنابراین تخریب با واسطه شخصیت ها  در فضای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و...را تخریب نیابتی گویند.

موارد مصداقی تخریب های نیابتی در طول تاریخ زیاد بوده است. در دوران انقلاب و پس از آن نیز این نوع تخریب ها مشاهده شده و می شود. یادمان هست که اوایل انقلاب جریان های وابسته به بنی صدر و منافقین، تا چه اندازه شهید بهشتی(ره) را مورد تهمت و تخریب قرار دادند. اما هدف شهید بهشتی نبود. تخریب و توهین و تضعیف شهید بهشتی بدلیل نزدیکی فکری و عملی که به حضرت امام(ره) داشت به طور غیر مستقیم تخریب و تضعیف حضرت امام رحمه الله  بود.

 شاید دوران اصلاحات را بتوان اوج این تخریب ها به حساب آورد. در این دوران کسانی که با اسلام مشکل داشتند-که بسیاری از آنها هم اکنون پناهنده ی آمریکا و انگلیس هستند- برای زدن عمود خیمه تلاش می کردند و اگر برخی هایشان نمی توانستند مستقیم با رهبری دربیافتند، به سراغ عمارهای ایشان می رفتند. با مراجعه به کتاب "مصباح دوستان" می توان گوشه ای از این توهین ها و لجن پراکنی ها را با اسناد مربوط به آن مشاهده کرد.

در جدید ترین این نوع تخریب ها، یادداشتی از حجت الاسلام علی عسگری  در سایت هاشمی رفسنجانی با عنوان "رهبری خوارج از قم" درج شده است. در این مطلب که یکی از دست بوسان هاشمی رفسنجانی و عضو لیست صدای ملت -همان لیستی که روز قبل از انتخابات مجلس نهم، رسانه های ضد انقلاب برای برخی از افراد آن، تبلیغات تمام عیاری کردند- آن را نگاشته، مطالبی آمده است که جای تامل دارد.

در این یادداشت، علی عسگری مخالفان و متعرضان به عملکرد و سیاستهای هاشمی رفسنجانی را انجمن حجتیه و خوارج نامیده! و در ادامه با توهین به ملت ها و مردم مذهبی این طور نتیجه می گیرد که آنها به دلیل عدم برخورداری از علم و آگاهی و منطق اکثرهم لایعقلون و اکثرهم لا یشعرون هستند که در نهایت باعث به وجود آمدن استبداد عوامی می شوند!

عسگری که به تبعیت از هاشمی حتی حاضر نیست برای اتفاقات سال 88 و بعد از آن، واژه فتنه را به کار ببرد؛ متحجران و مخالفان تفکر امام خمینی(ره) را باعث التهابات اخیر- بخوانید فتنه 88- دانست!

عسگری با فرار به جلویی ناشیانه نشان داد که او و دیگر دست بوسان هاشمی مثل خود رئیس تشخیص مصلحت نظام، روز به روز از مردم بیگانه تر و منزوی تر می شوند و حتی مسائل حاشیه ای بوجود آمده برای احمدی نژاد هم نمی تواند اعتبار از دست رفته ی آنها را نزد مردم، حتی به اندازه ی ذره ای ترمیم کند.به نظر می رسد با نزدیک شدن به فضای انتخابات ریاست جمهوری، افزایش این نوع تخریب ها -مستقیم و نیابتی- دور از انتظار نخواهد بود.

والعاقبة للمتقین

 

پیچ بزرگ تاریخ به سود چه جبهه ای خواهد چرخید؟

نابودی تمدن غرب

 

پیچ بزرگ تاریخ به سود چه جبهه ای خواهد چرخید؟

 

از ابتدای تاریخ تا کنون بشر این اختیار را داشته که میان دو جبهه خیر و جبهه شر، دست به انتخاب بزند. بزرگترین رویدادهای تاریخ نیز در بستر رویارویی و مبارزه ی این دو جبهه رقم خورده است.

تاریخ پیچ های گوناگونی را تجربه کرده است که برخی از آن ها در راستای کمال حقیقی انسان ها و برخی برخلاف آن بوده است. پیچ های که در آن نیروی جبهه ی خیر به رهبری پیامبران و خواص معتقد به آن ها، بر نیروی جبهه ی شر به رهبری شیطان و پیروان انسی و جنی اش چربیده است، بشر به سمت کمال حقیقی حرکت کرده و برعکس در نقطه عطف هایی که نیروی شر بر نیروی خیر غلبه کرده، بشر بیش از پیش در ظلمت و تاریکی فرو رفته است.

 اگر پیچ هایی که در آن قوای جبهه خیر پیروز شده اند را پیچ های مثبت و بقیه را پیچ های منفی بنامیم، یکی از بزرگترین پیچ های مثبت تاریخ، به رسالت رسیدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. بعد از این رویداد عظیم که تاثیرات شگرفی بر جای نهاد، شاهد یک پیچ بزرگ منفی هستیم که رهبری جامعه را برخلاف تأکیدات مکرر حضرت رسول اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم به دست دیگران داد. این دو نقطه عطف-پیچ- بزرگ در حوزه ی جغرافیایی جهان اسلام رخ داد. اما چند قرن بعد در اروپا، مردم شاهد یکی از بزرگترین پیچ های منفی تاریخ بودند: "رنسانس".  شیطان و پیروانش از ظلم و ستم کلیسای قرون وسطی و عقائد عقل ستیز آن، بهترین سوء استفاده را کردند... بشر به خودبنیادی و اومانیسم رسید و خود و غرایزش را محور ارتباطات و فعالیتش قرار داد و به تعبیری "خدا را کشت".

  در حالی که انسان و انسانیت داشت به منتهی الیه انحطاط و سقوط می رسید، انقلاب اسلامی ایران، بزرگترین نقطه عطف مثبت تاریخ معاصر و زمینه ساز بزرگترین پیچ تاریخ بشر، به پیروزی رسید. انقلاب اسلامی امیدها را دوباره در دل مستضعفین دنیا زنده کرد. اما نباید فراموش کرد که وقایع هر چقدر اساسی و بزرگ باشند، کید شیطان و پیروانش نیز پیچیده تر خواهد شد. بر این اساس شیطان بزرگ ترین ترفندها و حیله هایش را برای به انحراف کشاندن بزرگترین پیچ تاریخ استفاده خواهد کرد.

 امروز صدای شکستن استخوان های نظام سرمایه داری رساتر از همیشه به گوش می رسد. بشر از خودبنیادی و دل بستن به مکاتب مادی و فطرت ستیز از همیشه گریزان تر است و این بهترین فرصت است برای بازگشت به صراط مستقیم. پیچ بزرگ تاریخ که مقام معظم رهبری در فرمایشاتشان در دیدار با اساتید دانشگاه مطرح فرمودند، یعنی همین.

تمام اتفاقات در سطح دنیا نشان از این دارند که استکبار در بدترین وضعیت خودش قرار دارد و روز به روز عرصه بر او تنگ تر می شود. اما خیال خامی است که تصور شود شیطان و لشکریانش دست روی دست گذاشته اند و نظاره گر سقوط شان هستند. آنها امروز از همیشه پر کارترند. آنها نشان داده اند که در به انحراف کشاندن نقطه عطف های تاریخ، مهارت خاصی دارند. تجربه ی مدل های سرمایه داری و سکولاریسی در جوامع با شکست روبرو شده است. اما آیا این به معنای پایان استکبار است؛ به هیچ وجه.

 از آنجایی که جوامع پیچیده ی امروزی بدون مدل و سیاست گزاری های کلان در همه ی ابعاد -اقتصادی، سیاسی، اجتماعی،...- نمی توانند به حیات اجتماعی ادامه دهند و به دره ی آنارشیسم و هرج و مرج سقوط می کنند؛ درهم شکستن نظام سرمایه داری، فقط به معنای نابودی یک مدل بشرساز بدون وحی است. اما اینکه جایگزین این مدل حتماً یک مدل مبتنی بر معنویت وتعالیم الهی می شود، هیچ تضمینی وجود ندارد. نقطه ی درگیری دو جبهه ی خیر و جبهه ی شر هم اکنون در اینجاست.

رهبری خطاب به دانشگاه و حوزه فرمودند:" آنچه که به نظرم میرسد لازم است، این است که دانشگاه‌هاى کشور و حوزه‌هاى علمیه‌ى کشور در این شرائط، مسئولیت سنگینى دارند. کار توفیق ملت ایران و کشور ایران در این برهه‌ى بسیار مهم و حساس تاریخى، در درجه‌ى اول بر دوش دانشمندان است. اگر در درجه‌ى اول هم نگوئیم، یقیناً یکى از عناصر رتبه‌ى اول و صف اول براى تأثیرگذارى در این تحولات، دانشگاه‌ها هستند. دانشگاه میتواند کارى کند که کشور و ملت و تاریخ ما در این تحول برنده باشد؛ میتواند هم خداى نکرده کارى کند که نه، برنده نباشد."(مقام معظم رهبری ۱۳۹۱/۰۵/۲۲).

بنابراین ما برای ایجاد این مدل چاره ای نداریم که به مهمترین بخش در این پروسه یعنی تولید علوم انسانی اسلامی بپردازیم. اسلامی کردن علوم انسانی از آنجا اهمیتی بسیار پیدا می کند که سیاست گذاری کلان جامعه- که همه ی جوامع به آن نیاز دارند- به وسیله ی آن محقق می شود. این سیاست گذاری های کلان است که به همه ی فعالیت های جزئی در یک جامعه انسجام می دهد و آنها را به کانال های مورد نیاز هدایت می کند. ما هر چقدر در فعالیت های جزئی پیشرفت کنیم و کاملاً مستقل شویم، تا زمانی که سیاست گذاری کلان مان را در قالب هایی مانند الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت تنظیم نکنیم، نمی توانیم به اهداف عالی نظام اسلامی نائل شویم. علوم انسانی که امروزه در دانشگاه های ما تدریس می شود، علوم انسانی مغرب زمین است؛ علوم انسانی که جایگاه انسان را به حیوان تقلیل داده است و آدمی را حیوانی با ضریب هوشی بالاتر می پندارد. تا زمانی که علوم انسانی، اسلامی نشود، تمدن اسلامی نخواهیم داشت و تا زمانی که ما نتوانیم طرح هایمان را برای اداره جامعه بر اساس این علوم انسانی ارائه دهیم، پیچ بزرگ تاریخ به سمت جبهه ی خیر و به سمت کمالات فردی و اجتماعی انسان، نخواهد چرخید.

"آیا در یک چنین شرائط به این اهمیت و حساسیت، دانشگاه یا حوزه میتوانند براى خودشان یک مسئولیتى تعریف نکنند و نقش تماشاچى داشته باشند؟"(مقام معظم رهبری ۱۳۹۱/۰۵/۲۲)
و العاقبة للمتقین

,,,,

روز جهانی قدس

گفت: چراغی که به خونه رواست بر مسجد حرام است...

یادش رفته بود چراغ خونه اش رو غاصبین مسجد شهید کردند.

جمعه روز جهانی قدس به یاد تمام شهدای هسته ای

و العاقبة للمتقین


,,,

عدالت شاخص مشروعیت مسئولین(2)

عدالت

عدالت شاخص مشروعیت مسئولین(2)

امام خامنه ای: مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرف های زیادی زده می شود، بنده هم از این حرف ها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشسته ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هر چه اختیار دارم و هر چه تصرف کنم، تصرف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همینطور.(82/6/5)

عدالت همیشه یکی از جذاب ترین و پر چالش ترین مباحثی بوده است که بشر از همان بدو سکونتش در کره ی خاکی، به آن پرداخته است. عدالت از جمله موضوعاتی است که گستره ی معنایی بسیار وسیعی دارد و از شخصی ترین کارهای انسان تا اجتماعی ترینِ آن ها را در برمی گیرد. اهمیت پرداختن به بحث عدالت تا جایی است که حضرت باریتعالی هدف از ارسال پیامبران و انزال کتب و شریعت ها را برای تحقق عدالت، معرفی نموده است (آیه 25 سوره حدید). حرکت عظیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در دورانی که مردم غرق در ظلم و عادات جاهلی بودند، حرکتی انقلابی و در راستای تحقق عدالت بوده است. امیرالمومنین علیه السلام نیز در حکومت کوتاه مدتشان، تمام تلاششان را کردند برای اینکه نمونه ای از حکومت اسلامی را به بشر آینده نشان دهند؛ حکومتی که بزرگترین مصلحتش و بیشترین دغدغه اش رعایت عدالت بود. ائمه بعد از حضرت امیر علیه السلام، به خاطر شرایط اجتماعی و ضعف بصیرت و معنویت توده های مردم، نتوانستند حکومت تشکیل دهند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) مهمترین حرکت دینی و عدالت خواهانه در دوران غیبت بوده است. با بیداری توده های مردم، حکومت مستبد و ظالمانه شاهنشاهی جای خود را به حکومتی داد که قوانینش برآمده از شرع مقدس اسلام بود. اما این شروع کار به حساب می آمد. هم اکنون که قریب به سی و اندی سال از عمر انقلاب اسلامی می گذرد، ملت ایران در خیلی از زمینه ها پیشرفت های شگفت آوری کرده است. پیشرفت در زمینه ی عدالت نیز قابل مقایسه با قبل از انقلاب و دوران طاغوت  نیست. اما آیا این نقطه را باید حدِّ تحقق عدالت در جامعه دانست؟ قطعاً پاسخ منفی است و ما هنوز از آرمان ها و شاخص های انقلاب در زمینه ی عدالت و تحقق آن در جامعه عقب هستیم. البته این کند بودن حرکتها در زمینه ی تحقق عدالت، عوامل مختلفی داشته است که در این جا نمی خواهیم به آن به صورت مبسوط بپردازیم اما اجمالاً چند موردی را ذکر می کنیم؛

- وقوع جنگ تحمیلی 8 ساله و تمرکز نظام اسلامی برای قطع کردن دست متجاوزان؛

- استفاده از علوم انسانی ترجمه ای، غربی و غیر بومیِ متعارض با مبانی اسلامی؛

- سرکار آمدن دولت سازندگی که صرفاً شعار توسعه را سرلوحه حرکتش قرار داده بود؛

- 8سال دولت اصلاحات که صرفاً به فکر توسعه ی سیاسی بود تا بسط عدالت؛

- کم توجهی سیستم قضایی کشور به مطالبات رهبری و نیاز به یک تحول جدی در آن؛...

علی ای حال در این چند سال اخیر، بحث عدالت و از جمله عدالت اجتماعی، بسیار پر رنگ تر شده است و حرکت های عملی خوبی نیز در همین راستا انجام پذیرفته که مکرراً مورد تأیید و حمایت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نیز قرار گرفته که برای نمونه توزیع هدفمند یارانه ها را می توان نام برد. اما همان طور که گفته شد، عدالت از جمله موضوعاتی است که گستره ی معنایی بسیار وسیعی دارد و در موضوعات مختلف معناهای گوناگون و قابل جمعی را می توان از آن برداشت کرد. مثلاً عدل که به عنوان یکی از صفات حضرت حق تعالی شناخته می شود با عدل فقهی به معنای انجام ندادن کبیره و اصرار نکردن بر صغیره، تفاوت معنایی و موضوعی دارد. یا عدل در مورد کسی که می خواهد در دادگاه شهادت دهد با عدل به معنای به وجود آوردن فضای عادلانه برای فعالیت های اقتصادی تفاوت های واضحی دارد که هریک در موضوعات خاص خود سنجش و بررسی می شوند.

دهه ی چهارم انقلاب اسلامی که به دهه ی پیشرفت و عدالت نامگذاری شده است، در واقع فرصتی برای جهش انقلاب به سوی نظام سازی و تمدن سازی اسلامی است. برای همین منظور هم بود که رهبر فرزانه ی انقلاب، با ابتکار هوشمندانه ی خود، سلسله نشست های "الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت" را  با دعوت شماری از نخبگان حوزوی و دانشگاهی، برگزار کردند که ماحصل آن تا کنون 3  نشست پُر بار با حضور ایشان و ارسال مقالات متعددی در همین راستا بوده است.

با توجه به اهمیت بحث عدالت در تدوین الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و طرح تمدن سازی، در ادامه بر آن شدیم، که به صورت اجمالی به موضوع عدالت از منظر امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، بپردازیم:

قسمت دوم: عدالت از دیدگاه امام خامنه ای(حفظه الله) :

عدالت از جمله موضوعاتی است که مورد توجه ویژه ی مقام معظم رهبری، از همان ابتدای مسئولیتشان تا کنون بوده است؛ به طوری که کمتر موضوعی می توان یافت که تا به این حد مورد توجه ایشان باشد. از نظر رهبر انقلاب، عدالت یک اصل اساسی و مبنایی است که نقش تعیین کننده ای در ترسیم اهداف نظام اسلامی، تشکیل و تنظیم مبانی آن، تامین رضایت عمومی و ترویج و نشر عقاید اسلامی دارد. ایشان با انتقاد از رویکرد صرف دوره ی سازندگی به مسئله ی توسعه بدون توجه به عدالت، توسعه را مقدمه عدالت و عدالت را هدف معرفی می کنند:

"بعضی این طور تصور می کردند- شاید حالا هم تصور کنند- که ما بایستی دوره ای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطه مطلوب رسیدیم ، به تامین عدالت اجتماعی می پردازیم. این فکر، اسلامی نیست." عدالت" هدف است و رشد و توسعه ، مقدمه عدالت است . آن روزی که در کشور عدالت اجتماعی نباشد، اگر بتوانیم باید آن روز را تحمل نکنیم." (8/6/84)

حضرت امام خامنه ای عدالت را نخستین هدف انبیاء و ائمه معرفی می کنند هر چند آن را هدف نهایی نمی دانند:

 "بدون تأمین عدالت اجتماعی، جامعه ما اسلامی نخواهد بود.اگر کسی تصور کند که ممکن است دین الهی و واقعی –نه فقط دین اسلام- تحقق پیدا کند ولی در آن عدل اجتماعی به معنای صحیح و وسیع آن تحقق پیدا نکرده باشد، باید بداند که اشتباه می کند.هدف پیامبران ، اقامه قسط است: " لیقوم الناس بالقسط". اصلا پیامبران آمدند تا اقامه قسط کنند.البته ،اقامه قسط یک منزل در راه است و هدف نهایی نیست؛ لیکن آنها که آمدند، کار اولشان این است که اقامه قسط کنند و مردم را از شر ظلم و جور طاغیان و ظالمان نجات دهند."(9/11/68)

ایشان در همان سال های ابتدایی دهه ی 70 نوع نگاه به پیشرفت کشور بر اساس الگوها و مدل های غربی را رد می کنند و فلسفه ی وجودی انقلاب و نظام اسلامی را برای تأمین عدالت در جامعه بیان می دارند:

 "از ابتدای انقلاب همین بوده است و تا همیشه نیز همین خواهد بود. هدف جمهوری اسلامی، تأمین عدالت در جامعه است. مبادا کسانی در گوشه و کنار کشور پیدا شوند و تصور کنند که هدف ما عبارت است از افزایش حجم ثروت مادی! یعنی عده ای از انواع و اقسام راه های تولید ثروت برخوردار شوند؛ دیگران هم هر طور زندگی کردند، کردند! ماهم دلمان به این خوش  باشد که سرانه متوسط را از فلان مقدار به دو برابر ، یا تولید کل کشور را از فلان میزان به فلان میزان رسانده ایم. هرگز چنین نیست! البته این شاخصها ، در مواردی می تواند نشان دهنده حرکت به سمت عدالت باشد؛ اما همیشه اینگونه نیست."(17/10/71)

رهبر معظم انقلاب عدل را پایه سوم ایمان می دانند و پایبندی  به عدالت را حتی در مواجهه با دشمنان نیز ضروری می شمارند:

 "پایه سوم ایمان عدل است... در رفتار انسان، عدل لازم است. برای حکمران، عدل لازم است.  در موضع گیری عدل لازم ایت. در اظهار محبت و نفرت، عدل لازم است. قرآن فرموده است: " ولا یجرمنکم شنئان قوم الا تعدلوا"؛ دشمنی با کسی موجب نشود که شما درباره او از عدالت کناره بگیرید و عدالت را رعایت نکنید؛ " اعدلوا هو اقرب للتقوی" . بنابراین عدل هم یکی از پایه های ایمان است. اگر عدل بود، ایمان می ماند."(20/8/83)

ایشان با الگو قرار دادن حکومت حضرت امیر المومنین علیه السلام در جمهوری اسلامی –چه در عمل فردی رهبر جامعه و چه رفتار حکومتی و سیاسی اش– حرکت به آن سمت را صراط مستقیم نظام اسلامی  می دانند:

 "در زندگی جمعی و حکومتی امیرالمؤمنین، نقطه بارزتر از همه چیز عدالت است. همچنان که در عمل فردی امیرالمؤمنین، نقطه بارز تقواست، در عمل حکومتی و سیاسی و شأن خلافت  امیرالمونین، بارزترین نقطه، عدالت است. این برای ما که خود را پیرو امیرالمومنین می دانیم، نقطه بسیار با اهمیتی است. ملاحظه عدالت، اجر نهادن به عدالت و عمل کردن به آنچه مقتضای عدالت است وظیفه ماست و باید شاخصه نظام اسلامی به حساب آید. همه چیز تحت الشعاع عدالت قرار می گیرد؛ این منطق امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است."(23/8/82)

امام خامنه ای در دوره ای که شبهات در مورد مشروعیت نظام اسلامی و جایگاه ولایت فقیه بسیار زیاد شده بود، با معرفی شاخص عدالت، مشروع بودن و نامشروع بودن را تعریف کردند به گونه ای که مشروعیت خود و هر مسئولی در جمهوری اسلامی را وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت خواهی معرفی کردند.

عدالت از جمله  مفاهیمی است که دارای ارزش مطلق است. یعنی بدون قید و شرط و در همه ی مکان ها و زمان ها و جایگاه ها دارای ارزش است برخلاف برخی مفاهیم دیگر مانند صلح که امروزه دستاویزی شده است برای بزرگترین دیکتاتورها و جنایتکارهای جهانی برای تسلط بر منابع مردمی و کشورهای ضعیف.

رهبر معظم انقلاب آثار و برکات متعددی را بر اجرای عدالت مترتب می دانند. در اینجا صرفا به اهم این موارد اشاره می شود:

-عامل جذب افراد به اسلام؛

-عامل صلاح، آبادانی، عمران و نجات حقیقی؛

-حل همه ی مشکلات؛

-نمایش اقتدار نظام؛

-موجب پیشگیری از جرم؛

** همچنین نتایج بی عدالتی از نگاه ایشان:

-سود بردن دزدها و چپاولگرها؛

-باعث شکاف طبقاتی؛

-به ضرر منتهی شدن هر تلاش اقتصادی؛

-موجب نشان دادن ناکارآمدی اسلام؛

حضرت امام خامنه ای حفظه الله، بین دو مفهوم "عدل" و "عدالت اجتماعی" تفاوت قائلند و عدل را غیر از عدالت اجتماعی می دانند:

  "در قلمرو حیات اجتماعی ، چیزی که به عنوان هدف معین شده است ، عدالت اجتماعی است. لیقوم الناس بالقسط". قسط با عدل فرق می کند. عدل یک معنای عام است. عدل همان معنای والا و برجسته ای است که در زندگی شخصی و عمومی و جسم و جان و سنگ و چوب و همه حوادث دنیا وجود دارد. یعنی یک موازنه صحیح. عدل این است. یعنی رفتار صحیح؛ موازنه صحیح؛ معتدل بودن و به سمت عیب و خروج از حد نرفتن. این، معنای عدل است. لکن قسط، آن طور که انسان می فهمد، همین عدل در مناسبات اجتماعی است. یعنی آن چیزی که ما امروز از آن به عدالت اجتماعی تعبیر می کنیم. این، غیر از آن عدل به معنای کلی است. انبیا اگر چه حرکت کلی شان به سمت آن عدالت به معنای کلی است -بالعدل قامت السموات و الارض؛ آسمانها هم با همان اعتدال و عدالت و میزان بودن سرپا هستند- اما آن چیزی که فعلاً برای بشر مسئله است و او تشنه آن است و با کمتر از آن نمی تواند زندگی کند، قسط است. قسط یعنی اینکه عدل، خرد شود و به شکل عدالت اجتماعی در آید. لیقوم الناس بالقسط، انبیا برای این کار آمدند."(1/11/71)

رهبر معظم انقلاب در فرمایشاتشان مواردی را برای تحقق عدالت اجتماعی معرفی می کنند:

-قسط؛

- عدم تبعیض در حقوق و حدود و احکام؛

-توزیع عادلانه امکانات؛

(بعضی ها می گویند عدالت یعنی توزیع فقر. نخیر، کسانی که بحث عدالت را می کنند، به هیچ وجه منظورشان توزیع فقر نیست؛ بلکه توزیع عادلانه امکانات موجود است.(8/6/84))

-نبود فاصله طبقاتی

-حذف و ازاله امتیازات غلط و بی دلیل

- قرار دادن هر چیز در جای خود

( عدالت آن معنایی نیست که در ذهن بعضی از ساده اندیشان و آدمهای کم عمق وجود دارد. شاید حالا هم خیال کنند که همه جامعه باید برداشت یکسان داشته باشند. خیر! یکی کار بیشتری می کند، یکی استعداد بیشتری دارد، یکی ارزش بیشتری برای پیشرفت کشور دارد. عدالت یعنی طبق حق عمل کردن، و حق هر چیز و هر کسی را به او دادن. این معنای عدالت است برای جامعه لازم ایت . هدف این است که عدالت حاکم شود. آن وقت اگر جامعه ثروتمند هم بشوذ، این ثروت درست تقسیم خواهد شد. مقصود حرکت اسلامی همین است.(17/10/71))

-حق گرایی

- برابری

- غیریت عدالت و مساوات

( عدالت، غیر از مساوات است؛ اشتباه نشود. گاهی مساوات، ظلم است. عدالت، یهنی هر چیزی را به جای خود گذاشتن و به هر کسی حق او را دادن. آن عدل مطلق و بی اغماض بود. در زمان پیامبر، هیچ کس در جامعه اسلامی از چارچوب عدالت خارج نبود.(18/2/77))

-برابری فرصتها

( عدالت به معنای یکسان بودن همه برخورداریها نیست؛ به معنای یکسان بودن فرصت هاست؛ یکسان بودن حقوق است. همه باید بتوانند از فرصت های حرکت و پیشرفت بهره مند شوند. باید سرپنجه عدالت،  گریبان ستمگران و متجاوزان از حدود را بگیرد و مردم به این، اطمینان پیدا کنند.(20/8/85))

و العاقبة للمتقین