حزب الله

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

حزب الله

آری اگر میخواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین علیه السلام است و از مرگ نمی هراسد...حزب الله مردانی که تندباد عواصف آنان را نمی لرزاند، از جنگ خسته نمی شوند، ترس به دل راه نمی دهند، بر خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن متقین است...

عدالت شاخص مشروعیت مسئولین(1)

عدالت

عدالت شاخص مشروعیت مسئولین(1)

امام خامنه ای: مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرف های زیادی زده می شود، بنده هم از این حرف ها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشسته ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هر چه اختیار دارم و هر چه تصرف کنم، تصرف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همینطور.(82/6/5)

عدالت همیشه یکی از جذاب ترین و پر چالش ترین مباحثی بوده است که بشر از همان بدو سکونتش در کره ی خاکی، به آن پرداخته است. عدالت از جمله موضوعاتی است که گستره ی معنایی بسیار وسیعی دارد و از شخصی ترین کارهای انسان تا اجتماعی ترینِ آن ها را در برمی گیرد. اهمیت پرداختن به بحث عدالت تا جایی است که حضرت باریتعالی هدف از ارسال پیامبران و انزال کتب و شریعت ها را برای تحقق عدالت، معرفی نموده است (آیه 25 سوره حدید). حرکت عظیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در دورانی که مردم غرق در ظلم و عادات جاهلی بودند، حرکتی انقلابی و در راستای تحقق عدالت بوده است. امیرالمومنین علیه السلام نیز در حکومت کوتاه مدتشان، تمام تلاششان را کردند برای اینکه نمونه ای از حکومت اسلامی را به بشر آینده نشان دهند؛ حکومتی که بزرگترین مصلحتش و بیشترین دغدغه اش رعایت عدالت بود. ائمه بعد از حضرت امیر علیه السلام، به خاطر شرایط اجتماعی و ضعف بصیرت و معنویت توده های مردم، نتوانستند حکومت تشکیل دهند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) مهمترین حرکت دینی و عدالت خواهانه در دوران غیبت بوده است. با بیداری توده های مردم، حکومت مستبد و ظالمانه شاهنشاهی جای خود را به حکومتی داد که قوانینش برآمده از شرع مقدس اسلام بود. اما این شروع کار به حساب می آمد. هم اکنون که قریب به سی و اندی سال از عمر انقلاب اسلامی می گذرد، ملت ایران در خیلی از زمینه ها پیشرفت های شگفت آوری کرده است. پیشرفت در زمینه ی عدالت نیز قابل مقایسه با قبل از انقلاب و دوران طاغوت  نیست. اما آیا این نقطه را باید حدِّ تحقق عدالت در جامعه دانست؟ قطعاً پاسخ منفی است و ما هنوز از آرمان ها و شاخص های انقلاب در زمینه ی عدالت و تحقق آن در جامعه عقب هستیم. البته این کند بودن حرکتها در زمینه ی تحقق عدالت، عوامل مختلفی داشته است که در این جا نمی خواهیم به آن به صورت مبسوط بپردازیم اما اجمالاً چند موردی را ذکر می کنیم؛

- وقوع جنگ تحمیلی 8 ساله و تمرکز نظام اسلامی برای قطع کردن دست متجاوزان؛

- استفاده از علوم انسانی ترجمه ای، غربی و غیر بومیِ متعارض با مبانی اسلامی؛

- سرکار آمدن دولت سازندگی که صرفاً شعار توسعه را سرلوحه حرکتش قرار داده بود؛

- 8سال دولت اصلاحات که صرفاً به فکر توسعه ی سیاسی بود تا بسط عدالت؛

- کم توجهی سیستم قضایی کشور به مطالبات رهبری و نیاز به یک تحول جدی در آن؛...

علی ای حال در این چند سال اخیر، بحث عدالت و از جمله عدالت اجتماعی، بسیار پر رنگ تر شده است و حرکت های عملی خوبی نیز در همین راستا انجام پذیرفته که مکرراً مورد تأیید و حمایت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نیز قرار گرفته که برای نمونه توزیع هدفمند یارانه ها را می توان نام برد. اما همان طور که گفته شد، عدالت از جمله موضوعاتی است که گستره ی معنایی بسیار وسیعی دارد و در موضوعات مختلف معناهای گوناگون و قابل جمعی را می توان از آن برداشت کرد. مثلاً عدل که به عنوان یکی از صفات حضرت حق تعالی شناخته می شود با عدل فقهی به معنای انجام ندادن کبیره و اصرار نکردن بر صغیره، تفاوت معنایی و موضوعی دارد. یا عدل در مورد کسی که می خواهد در دادگاه شهادت دهد با عدل به معنای به وجود آوردن فضای عادلانه برای فعالیت های اقتصادی تفاوت های واضحی دارد که هریک در موضوعات خاص خود سنجش و بررسی می شوند.

دهه ی چهارم انقلاب اسلامی که به دهه ی پیشرفت و عدالت نامگذاری شده است، در واقع فرصتی برای جهش انقلاب به سوی نظام سازی و تمدن سازی اسلامی است. برای همین منظور هم بود که رهبر فرزانه ی انقلاب، با ابتکار هوشمندانه ی خود، سلسله نشست های "الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت" را  با دعوت شماری از نخبگان حوزوی و دانشگاهی، برگزار کردند که ماحصل آن تا کنون 3  نشست پُر بار با حضور ایشان و ارسال مقالات متعددی در همین راستا بوده است.

با توجه به اهمیت بحث عدالت در تدوین الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت و طرح تمدن سازی، در ادامه بر آن شدیم، که به صورت اجمالی به موضوع عدالت از منظر امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، بپردازیم:

 

قسمت اول: عدالت از دیدگاه امام خمینی (ره) :

قبل از پرداختن به دیدگاه معمار کبیر انقلاب اسلامی در مورد عدالت، لازم به توضیح است که: انقلاب  اسلامی ایران در شرایطی به پیروزی رسید که جهان شاهد دو قطبی شرق کمونیست و غرب لیبرال بود؛

حضرت امام (ره) در یکی از صحبت هایشان می فرمایند:

" ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی ای را که تا به حال به واسطه آن، تمام مسائل جهان، سنجیده می شده است، را شکسته ایم. ما خود، چارچوب جدیدی ساخته ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته ایم. از هر عادلی دفاع می کنیم و بر هر ظالمی می تازیم..."(صحیفه نور، 11/160)

این سخن حضرت امام، عمق استرات‍ژیک حرکت و مواضع جمهوری اسلامی در رویارویی با مسائل داخلی و بین المللی را نشان می دهد. ایشان عدل را معیار دفاع و ظلم را معیار حمله معرفی می کنند. به همین علت است که جمهوری اسلامی، تا به امروز، از تمام عدالت خواهان دنیا دفاع کرده است و خواهد کرد و همچنین در برابر تمام ظالمان دنیا ایستاده است و مبارزه می کند.

با این مقدمه کوتاه، می پردازیم به بحث عدالت- اعم از تعریف عدالت و جایگاه آن و ...- در اندیشه امام راحل(ره):

از دیدگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامی، عدالت اجتماعی یک مقصد است نه هدف نهایی بلکه هدف نهایی همان قرب الی الله و نورانی شدن انسان است:

" تمام تشکیلاتی که در اسلام از صدر اسلام تا حال بوده است، و تمام چیزهایی که انبیا از صدر خلقت تا حال داشتند و اولیای اسلام تا آخر دارند، معنویات اسلام است، عرفان اسلام است، معرفت اسلام است، در رأس همه امور، این معنویات واقع است. تشکیل حکومت برای همین است، البته اقامه عدل است، لکن عنایت نهایی، معرفی خداست و عرفان اسلام."(همان، 20/298)

از منظر حضرت امام (ره) مفهوم عدالت یعنی :

1-    برابری و عدم تبعیض.

2-    ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن.

" عدالت این است که این آدمی که احتیاج به من دارد، از خارج آمده الان، از راه دور آمده، به این اداره احتیاج دارد، زود رسیدگی بشود، به احتیاج این. این طور نباشد که یک کسی که آشنای ما هست، جلو کارش را انجام بدهیم ، یک کسی که خیر، غریبه است، عقب تر انجام بدهیم و هکذا، چیزهایی که شما می دانید، می شد؛ این چیزهایی که می شد، دیگر نگذارید بشود." (همان 9/20)

 در اندیشه امام، مهم ترین بعد برابری، برابری در مقابل قانون است. به این معنا که همگان باید در برابر قانون یکسان باشند و در محاکم و مراجع، با افراد و گروه های دارای جایگاه ها و منزلت های مختلف، به طور مساوی برخورد شود. بنابراین، قانون، معیار و محور برابری است.

حضرت امام شرایط و الزامات تحقق عدالت را در چند چیز می دانستند که بدون توجه به آن ها، امیدی برای اجرای عدالت اجتماعی متصور نبودند:

1-ضرورت شناخت عدالت: پایه ای ترین و ابتدایی ترین مسئله ای که در هر کاری از جمله تحقق عدالت در جامعه باید بررسی شود، در واقع تعریف روشن و واضح موضوع، همراه با تعیین حد و مرزهای آن در جامعه است.

2-ایمان به حقانیت و کمال اسلام : بعد از اینکه ضرورت شناخت و تعریف عدالت روشن شد، حال در مرحله ی تعریف عدالت، سوالات بسیاری پیش می آید-عدالت چیست؟ حد و مرزش تا کجاست؟ عدالت در چه ساحت هایی در زندگی انسان قابل تعریف و در نتیجه قابل رعایت است؟ و...-

اما برای پاسخ به این سؤالات باید به کجا مراجعه و از چه منبعی استفاده کرد؟ آیا عقل بشری به تنهایی قادر است به این سؤالات  پاسخ کاملی بدهد؟ یا برای پاسخ به این سؤالات، باید به منابع دیگر رجوع کرد؟ با رجوع به اندیشه حضرت امام (ره) متوجه می شویم که ایشان دین اسلام  و منبع وحیانی آن را در تأمین و تدبیر امور و حوائج جامعه انسانی کافی می دانند:

" این را شما بدانید، همه باید بدانید که آنی که مصلحت ملت ماست که از زیر بار خارجی ها و افکار خارجی ها و اعمال خارجی ها این ایران را بیرون می کند و یک مملکت عدل به تمام معنا آزاد، آزادی صحیح، نه آزادی غربی، و عرض می کنم که اقتصادش صحیح باشد، همه چیزش صحیح باشد، آنکه بتواند یک همچو کاری بکند، اسلام است، اسلامی است که خدا قوانینش را وحی فرموده، و بهتر می داند که برای اینها تا ابد، چی لازم است." (همان، 9/105)

البته این را باید اضافه کرد که برای تعریف درست عدالت و حد و مرز آن باید عالمانه و محققانه به کتاب و سنت و عقل رجوع کرد، چرا که ظرافت بحث عدالت به گونه ای است که ممکن است ما را دچار تناقص یا نگاه های تک بعدی به آن کند.

3-    مجاهدت و تلاش و ایستادگی:"ما هم که کار انبیا و پیغمبر اکرم را انجام می دهیم باید بایستیم ، باید مقاومت کنیم تا اسلام استقرار پیدا کند و عدالت برقرار شود و دست ظالم ها کوتاه گردد،این را باید دنبال کرد." (19/55)

اگر موارد 1 و 2 به بهترین شکل تحقق یابد اما فاکتور  ایستادگی و مقاومت در مسیر عدالت خواهی کمرنگ باشد، عدالت مورد نظر اسلام تحقق نمی یابد و این یعنی بی ثمری تلاش ها در مراحل 1 و 2.

4-ضرورت اطلاع رسانی در خصوص طرز حکومت اسلام و رفتار حکام اسلامی: حضرت امام (ره) یکی از وظایف جوامع اسلامی بخصوص جمهوری اسلامی را تبلیغ و اطلاع رسانی در مورد طرز حکومت در اسلام و رفتار حاکمان اسلامی می دانند. ایشان این امر را آنقدر مهم می دانند که معتقدند با این اطلاع رسانی ، اساس حکومت های ظالمانه استعماری و مکتب های بشری و غیر الهی خود به خود برچیده می شود:

 "باید کوشش کنید تا طرز حکومت اسلام و رفتار حکام اسلامی را با ملت های مسلمان به اطلاع دنیا برسانید تا زمینه فراهم شود که حکومت عدل و انصاف به جای این حکومت های استعمارزده که اساس آن برظلم و چپاول است، برقرار شود. اگر قشرهای جوان از هر طبقه که هستند، ماهیت حکومت اسلام را که با کمال تأسف جز چند سالی در زمان پیغمبر اسلام صلی الله و علیه و آله و در حکومت بسیار کوتاه امام علی علیه السلام جریان نداشت، بفهمند، اساس حکومت های ظالمانه استعماری و مکتبهای منحرف کمونیستی و غیره، خود به خود برچیده می شود. این کاخهای مجلل  آسمانخراش و آن کامجویی های رویایی سلاطین جور و حکومت های باطل که با دسترنج ملت ها فراهم شده است ، مردم را به سوی حزب های منحرف می کشاند." (همان، 2/346)

5-تشکیل حکومت : تمام مراحل پیشین یعنی تعریف حد و مرز عدالت و چگونگی برنامه ریزی برای رسیدن به آن در جامعه و... بدون تشکیل حکومت و بدون تشکیل هسته ی مرکزی برای امر و نهی در این مورد امکان پذیر نیست:

 "قیام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن، مگر می شود بدون دخالت در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملت ها، کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام به قسط باشد؟ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسطِ باشد؟ مگر می شد ما و شما با محمدرضا بسازیم که بیا، دیگر ما کاری به شما نداریم؟"(همان، 15/215)

چه کسانی در تحقق عدالت در جامعه وظیفه دارند؟

حضرت امام (ره) همه آحاد مردم را در مسیر اجرای عدالت، موظف و مسئول می دانند. با وجود این، مسئول و متولی اصلی اجرای عدالت در جامعه ، دستگاه های حکومتی هستند. قوه ی مقننه باید در قانون گذاری، بیشترین توجهش به عدالت باشد. جدای از اینکه وضع قوانین باید مطابق شریعت و  قانون اساسی باشد، باید عادلانه نیز باشد. همچنین قوه ی مجریه نیز باید در اجرای قانون، عادلانه عمل کند و نیز قوه ی قضاییه هم باید قاطعانه جلوی بی عدالتی در اجرای قوانینِ جامعه بایستد.

نتایج خطرناک بی عدالتی در نظام اسلامی: در اندیشه امام (ره) نتایج بی عدالتی، سرشکستگی اسلام، رفتن آبروی اسلام و در نهایت شکست جمهوری اسلامی است:

" سید الشهدا که خونش را داد، نمی خواست که حکومت کند؛ می خواست عدالت باشد... ما الان در موقعی واقع شده ایم که مکتبمان در خطر است . دشمنها چشمهایشان را دوخته اند که به ما اشکال بکنند، و اشکال را هم پای مکتب حساب کنند، نه پای ما. اگر پای ماحساب می کردند، اشکالی خیلی نداشت؛ می گفتند: خمینی آدم فاسدی است! اما اگر چنانچه ما یک کاری بکنیم که بگویند: این مکتب درست نبود، این خطرناک است. اینها درصدد این معنا هستند" (همان، 8/408)

" خدای نخواسته از ما عملی صادر بشود که برخلاف مجاری عدالت است، انحراف است؛ اگر اینطور شد، جمهوری اسلامی شکست می خورد. اگر این جمهوری اسلامی شکست خورد، اسلام مدفون می شود؛ دیگر خیال نکنید، بعدها شما بتوانید دوباره یک کاری انجام بدهید." (همان، 8/525)

ادامه دارد...

و العاقبة للمتقین

فوتبال، سردار رویانیان و اشانتیون های میلیاردی!

فوتبال، سردار رویانیان و اشانتیون های میلیاردی!

تعریف می کرد می گفت: رفته بودیم سالن فوتبال. بعد از بازی و تو رختکن، شنیدیم که کرایه سالن رفته بالا. محسن یکی از بچه ها که بازی فوتبالش هم خیلی خوبه، ریخت بهم و گفت:

-به جان خودم این جوون هایی که می رن معتاد می شن یه جورایی حق دارن!

- گفتم: چطور؟!

-گفت: ببین! تو مملکتی که دشمناش تَهِ تلاششون رو می کنن که به آسون ترین شکل جوون هاش رو به فساد و انحراف و اعتیاد بکشونن، بعضی از مسئولین ما به سخت ترین شکل، به ورزش و فعالیت های سالم و در عین حال همگانی بها می دن...

بعد از اون هر کسی یه چیزی گفت. بحث کشید به فوتبال ملی و باشگاهی کشور؛

محسن که دلش خیلی پُر بود، گفت:

-سردار رویانیان رو چه حسابی می گی " من سقف قراردادها رو رعایت نمی کنم!" پول قراردادهای میلیاردی با بعضی بازیکنان رو از جیب مبارک که نمی پردازی؟  یک میلیون و 200 هزار دلارِ زبون بسته رو دادید مربی از اون ور آب آوردید. میدونی چقدر می شه؟ تقریباً 2 میلیارد و 400 میلیون تومن! تازه این مبلغ جدای از اشانتیون های جانبی یه مربی یا یه بازیکن مثل منزل مسکونی، خودرو و... است!!

گفتم: باشگاه های خارجی که بیشتر از این ها می دن به بازیکنانشون.

گفت: اولاً قرار نیست هر کاری که خارجی ها می کنند، درست باشه. دوماً باشگاههای خارجی، خصوصی اداره می شن نه از پول مردم[بیت المال]. سوماً بازیکنای اون باشگاه ها، اکثراً سرشون به تنشون می ارزه بر خلاف ما که بازیکنای میلیاردی مون در یه اِستُپِ کردن ساده بعضاً مشکل دارن!   

حاشیه: این جریان که تموم شد، با خودم فکر کردم دیدم وضعیت امروز فوتبال ما،که یه نمونش رو مثال زدیم، چقدر شبیه سینمای امروز ماست. می گن و می نویسن و تبلیغ می کنن که فیلم نباید حکومتی باشه. بعد چند صد میلیونی پول از دولت می گیرند که فیلم های مبتذل و ضد حکومتی بسازند! به قول یکی از دوستان اگر در سال، 4-5 تا فیلم ارزشی هم ساخته نمی شد با قاطعیت می گفتم که سینمای ما رو "رابرت مردوخ" اداره می کنه!!

امام خامنه ای (حفظه الله): هدف جمهوری اسلامی، تأمین عدالت در جامعه است. مبادا کسانی در گوشه و کنار کشور پیدا شوند و تصور کنند که هدف ما عبارت است از افزایش حجم ثروت مادی! یعنی عده ای از انواع و اقسام راه های تولید ثروت برخوردار شوند؛ دیگران هم هر طور زندگی کردند، کردند! ماهم دلمان به این خوش  باشد که سرانه متوسط را از فلان مقدار به دو برابر، یا تولید کل کشور را از فلان میزان به فلان میزان رسانده ایم. هرگز چنین نیست!1371/10/17

والعاقبة للمتقین  

 


,,

از ماست که بر ماست!

از ماست که بر ماست!

گفتیم از جایی شروع کنیم که بتونیم جمعش کنیم، دیدم نمی شه. بنابراین از جایی شروع می کنیم که نمی دونیم می تونیم جمعش کنیم یا نه:

غضنفرهای حزب اللهی!

از اونجایی که با واژه ی غضنفر و گل به خودی و... همه آشنا هستند، لازم ندیدیم توضیح دهیم که غضنفر همان فردی است که حضورش، دائم، خطر باز کردن دروازه ی خودی را به همراه دارد؛ یعنی دائم الخطر است! با این توضیحات، غضنفرهای حزب اللهی آن دسته دائم الخطرهایی هستند که ممکن است دائم الوضو هم باشند!

به سلامتی همه ی دائم الخطرهای دائم الوضو، رئیس موقت مجلس نهم و نائب رئیس موقت ایشان نیز انتخاب شدند. لاریجانی از نزدیکان فکری هاشمی رفسنجانی و باهنر مرد شماره 1 لابیست های تاریخ مجلس شورای اسلامی!! شاخ درآوردن برای همین موقع هاست. مهره های رأس فتنه 88، سکان دار مجلسی شدند که قریب به اتفاق اعضایش در مبارزه با فتنه 88، سوابقشان را به رُخ همدیگر می کشانند! تقبّل الله ان شاءالله، چه مجلسی شود این مجلس نهم...

یادش بخیر یه زمانی داد می زدیم و می گفتیم: ای دائم الخطرهای دائم الوضو! اصلاح طلبی و اصولگرایی و چپ و راست و... بازی ای بیش نیست؛ اینها همه برای سر کار گذاشتن ماهاست. به پیر به پیغمبر، حضرت آقا هیچ جا نفرمودند که معیار اصلح بودن نامزدهای انتخابات، اصولگرایی یا اصلاح طلبی یا چپی و راستی بودن آنهاست. حضرت آقا هیچ جا نفرمودند زمانی که تعدادی مجتهد از نامزدی حمایت کردند، حجت بر مردم تمام است... ببخشید یادم رفته بود که ما غضنفرها اصلاً نیازی به فرمایشات آقا نداریم! هر کدوممون، بزنم به تخته، مجتهدی هستیم برای خودمان!

یک بازیکن حرفه ای فوتبال سعی می کنه بیشتر از فکرش استفاده کنه تا از پاهاش، ولی غضنفر بیشتر می دود به جای اینکه بیشتر فکر کند؛ همین هم هست که هر چقدر بهتر و بیشتر بدود، خطرش برای خودی ها بیشتر است! حضرت علامه مصباح(حفظه الله) در یک مجلسی فرمودند: نتیجه بی بصیرتی در تشخیص تکلیف شرعی، تیشه زدن به ریشه اسلام است(پرتو سخن 24/12/90)

به آقای ع.ز گفته بودیم که این جبهه، جبهه بشو نیست. رأی گیری برای  ریاست مجلس نهم همه چیز رو نشون داد. جبهه ای که ساختارش رو با تُف بچسبونی با فوت می ریزه برادر. جبهه سوپر اتحاد بعد از انتخابات به تعداد نفوس اعضایش تکه تکه شد. اقلیت های مذهبی و اصلاح طلب ها و غضنفرهای اصولگرایی شدند همه کاره ی مجلس...

شک نکنید بزرگترین جریان انحرافی، نفوذی ها در جریان اصولگرایی اند و بزرگترین تهدید نظام، غضنفرهای حزب اللهی؛ برای همین هم هست که می گم: "از ماست که بر ماست".

و العاقبة للمتقین


,,,

چرا حمله به امام هادی علیه السلام یک فرصت است؟

امام هادی علیه السلام

چرا حمله به امام هادی علیه السلام یک فرصت است؟

این روزها همه ی ما از جسارتی که به جان عالم، حضرت هادی علیه السلام شده است، ناراحتیم و باید هم باشیم. مظلومیت ائمه اطهار که چیز تازه ای نیست اما عادی شدن این مظلومیت است که برای اهلش آزار دهنده است.

حمله به حضرت هادی علیه السلام نه اولین جسارت به ائمه اطهار علیهم السلام است و نه آخرین آنها. در آینده هم مطمئناً شاهد چنین حرکات قبیحی از طرف شیاطین انسی خواهیم بود. اما یادمان باشد که "هر تهدیدی با خودش یک فرصت می آورد". جنگ تحمیلی یک تهدید بود برای نظام اسلامی؛ ولی شد بهترین فرصت برای تثبیت انقلاب اسلامی و تبلیغ فرهنگ مقاومت و شهادت. حمله به مقدسات در دوران موسوم به اصلاحات، یک تهدید بود، ولی تبدیل شد به فرصتی برای بالا بردن بصیرت اعتقادی-سیاسی مردم و شناخت منحرفین داخلی. فتنه ی 88 یک تهدید خطرناک با ابعاد وسیع بود ولی شد بهترین فرصت برای شناخت جریان ها و شخصیت های نفوذی در پیکره ی انقلاب و ایضاً بازخوانی یک دوره تاریخ صدر اسلام و تاریخ مشروطه...

از اینکه ما چقدر توانسته ایم از این فرصت ها استفاده کنیم، بگذریم! اما حقیقت این است که ما آنقدر غرق در خود تهدید و حاشیه های غیر ضروری آن می شویم که کمتر به این موضوع فکر می کنیم که "هر تهدیدی با خودش یک فرصت می آورد".

یک موجود رذلی پیدا شده و به حضرت هادی علیه السلام توهین کرده است؛ ما می توانیم به این مطلب اعتراض کنیم، بیانیه بدهیم، تجمع راه بیاندازیم و خواستار قتل این موجود رذل شویم؛ همه ی اینها در موقعیت خودش، لازم است و وظیفه، اما همه ی وظیفه ی ما اینها نیست. مهمترین بخش تکلیف ما در این گونه فضاها استفاده از فرصت بدست آمده از این تهدیدها است.

فرصتی برای شناخت مقام امام هادی علیه السلام و بالاتر از آن شناخت مقام امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام و نزدیک شدن به سیره ی ایشان. فرصتی برای اینکه بفهمیم و بفهمانیم که در زمان غیبت معصوم علیه السلام، جریان امامت و ولایت، غائب نمی شود؛ بلکه این جریان با ولایت فقاهت و عدالت، ولایت فقیه، ادامه می یابد.

امروز آن فرصتی است که ما باید از آن در عمق بخشی و شناخت مقام امامت استفاده کنیم؛ و چه منبعی بهتر از خود حضرت هادی علیه السلام و زیارت جامعه ی کبیره ی ایشان. در داستانی که در مفاتیح هم آمده است، امام زمان علیه السلام به سید رشتی می فرمایند: چرا جامعه کبیره نمی خوانی؟ بعد سه بار به او می فرمایند: جامعه، جامعه، جامعه...

فَالرّاغِبُ عَنْکُمْ مارِقٌ وَ اللاّزِمُ لَکُمْ لاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فى حَقِّکُمْ زاهِقٌ

وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ اِلَیْکُمْ وَ اَنْتُمْ اَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ

 وَ میراثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَکُمْ وَ اِیابُ الْخَلْقِ اِلَیْکُمْ وَ حِسابُهُمْ عَلَیْکُمْ وَ فَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَکُمْ...

پس آنکه از شما رو گرداند از دین خارج گشته و آنکه ملازم شما بود به حق رسیده و آنکه کوتاهى کرد در حق شما نابود گردید، و حق همراه شما و در میان شما خاندان و از جانب شما است و بسوى شما بازگردد و شمائید اهل حق ومعدن آن ، ومیراث نبوت نزد شما است و بازگشت خلق خدا بسوى شما است و حسابشان با شما است و سخنى که حق و باطل را جدا کند نزد شما است...-بخشی از زیارت جامعه کبیره-

و العاقبة للمتقین

عاشورای فاطمی


بحرین

اندازه واقعی تصویر


و از آگاهان پیمان گرفت که در برابر ظلم و بی عدالتی سکوت نکنند...


 بابى انتم و امى طبتم و طابت الارض التى فیها دفنتم

 و فزتم فوزا عظیما فیالیتنى کنت معکم فافوز معکم...

"صلاح عباس" هم رفت...پایان!

والعاقبة للمتقین

 

باید از ایران حق توحّش گرفت!

نبرد نابرابر

باید از ایران حق توحّش گرفت!

حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی آقا تهرانی که سال ها در آمریکا به تحصیل و فعالیت مذهبی مشغول بوده است، یکی از خاطرات دوران تحصیل خود را چنین بیان می کند:

«دانشگاه بینگهمتون که در ایالت نیویورک قرار دارد،سالانه یک سمینار فلسفی برگزار می کند و از فیلسوفان بزرگ دنیا دعوت می شود تا با شرکت در این مراسم، به ارائه ی مقاله و کنفرانس علمی بپردازند. ارائه ی مقاله و کنفرانس در این سمینار، دارای ارزش علمی برای اساتید خواهد بود. چه اینکه در مجلات علمی دانشگاه به چاپ می رسد و جزو فعالیت های علمی به حساب می آید.

حدود 14 یا 15 سال پیش، از حضرت آیت الله مصباح یزدی-دامت برکاته- دعوت شد تا در این سمینار حضور یافته و کنفرانس علمی داشته باشند. این سمینار توسط چیرمن دپارتمان فلسفه ی دانشگاه ، جناب آقای پرفسور آنتونی پرویس و پرفسور پرویز مروج اداره می شد.

حضرت آیت الله مصباح نیز دعوت این دانشگاه را پذیرفته و در روز مقرر حدود 20 دقیقه به ارائه ی کنفرانسی راجع به فلسفه ی ملاصدرا پرداخت. این کنفرانس بلافاصله توسط پروفسور مروج به زبان انگلیسی ترجمه می شد. کنفرانس آیت الله مصباح آن قدر برای شرکت کنندگان جالب و اثرگذار بود که به طور ممّتد و مفصل برای ایشان دست می زدند.

پروفسور آنتونی پرویس(چیرمن دانشگاه و رئیس سمینار) که به شدت تحت تأثیر کنفرانس آیت الله مصباح قرار گرفته بودند، از شرکت کنندگان تقاضا کرد که در صورت امکان یکی از آنها وقت خود را به آیت الله مصباح بدهد تا بحث دیگری از فلسفه ی اسلامی را ارائه دهند. یکی از حاضران در جلسه نیز با وجود ارزش علمی کنفرانس در این سمینار، بلافاصله وقت خود را به آیت الله مصباح داد و ایشان نیز بحث خود را ادامه دادند. بحث استاد مجدداً بسیار مورد توجه شرکت کنندگان واقع شد.

این ماجرا گذشت تا اینکه سالها بعد،در اوج حملاتی که به آیت الله مصباح در روزنامه های دوم خردادی صورت می گرفت، روزی آقای پرویس که استاد راهنمای بنده بود، به من گفت: مرتضی! من سابقاً فکر می کردم که این حق توحّشی که آمریکایی ها از برخی کشورها و به ویژه ایران می گرفتند، اشتباه است. اما الان نظرم عوض شده است و معتقدم که این حق توحّش را باید بگیرند! گفتم چرا چنین اعتقادی پیدا کرده اید؟! گفت: مگر در کشور شما چند نفر مثل آیت الله مصباح وجود دارد که مطبوعات داخلی خودتان این همه به ایشان حمله و اهانت می کنند؟

من متحیر ماندم که چه پاسخی به او بدهم. گفتم: نویسندگان این نوع جراید به واقع نماینده ی مردم ایران نیستند و از علم و دانش بهره ای ندارند؛ از همه گذشته، فکر می کنم تعهدی به دین و وطن خود ندارند.»1

الان که نگاه می کنم می بینم که با رو شدن دست عوامل داخلی فتنه ی 88، توهین های دوره ی اصلاحات آمریکایی-که ادامه ی دولت هاشمی رفسنجانی بود- به عالمی بصیر مثل آیت الله مصباح(حفظه الله)، خیلی عجیب و دور از انتظار نبوده! همیشه علمای با بصیرت و انقلابی، مورد هجوم شعبون بی مخ های رسانه ای بوده و هستند.

البته از تجدیدنظرطلبان خیلی انتظاری نیست اما از برخی به اصطلاح اصولگرایان که در صحبت هایشان دائم دم از اخلاق مداری و رقابت سالم انتخاباتی می زنند، چنین حرکات قبیحی انتظار نمی رود...

-آقای توکلی! چرا سایت الف که منتسب به شماست، همان حرف هایی را در مورد علامه طباطبایی زمان می زند که رسانه های فتنه گر و انحرافی می زنند. چه نسبتی بین رسانه ی شما و رسانه های فتنه گر و انحرافی وجود دارد؟...

-آقای قالیباف! شما که خیلی برای وحدت اصولگرایان نگرانید، چرا با استفاده از کانون های ثروت و قدرت و استفاده از رسانه های گسترده، به تفکرات مطهری زمان حمله می کنید. تبلیغ و ترویج تجمل گرایی و اشرافی گری در رسانه های شما، ما را به یاد دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی می اندازد. برچسب اصولگرایی اتان را قبول کنیم یا منش کارگزارانی اتان؟

راستی چرا برخی رسانه ها که منتسب به بعضی افراد جبهه ی متحد اصولگرایی هستند، از طرفی گروه انحرافی را خیلی بزرگ و خطرناک جلوه می دهند و از طرفی خط مقدمی های مقابله با این گروه را تخریب می کنند؟!

والعاقبة للمتقین

--------------------------------------------------

1: برگرفته از کتاب گفتمان مصباح ص ۱۸۴ و ۱۸۵

پ.ن: این روزها دیدن خیلی از سایت های خبری تحلیلی به اصطلاح اصولگرا، ما رویادانتخابات سال ۸۴ می اندازه. تمام کانون های قدرت و ثروت و رسانه ها به نفع یکی و علیه دیگری... ان وعد الله حق...

انتخابات 90؛ "پایدار ماندن بر اصول" یا "تسلیم مصلحت اندیشان شدن"؟

انتخابات 90؛ "پایدار ماندن بر اصول" یا "تسلیم مصلحت اندیشان شدن"؟

انتخابات نهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی جدای از حساسیت های برون مرزی اش مثل تقویت مدل مردم سالاری دینی در جهان، تاثیر در فرآیند بیداری اسلامی، تأثیر در موج عدالتخواهی در سطح جهان و ...در داخل کشور نیز حساسیت ها و وی‍ژگی های منحصر به فردی دارد. ویژگی های منحصر به فرد این انتخابات نسبت به انتخابات قبلی ایجاب می کند که با نگاه دقیق تر و بصیرتری به تحلیل وقایع برای تصمیم گیری درست بپردازیم. یکی از ویژگی های منحصر به فرد این انتخابات، رشد سطح بصیرت ملتی است که قرار است به امید خدا در این انتخابات حماسه ی دیگری خلق کنند.

در این شکی نیست که فتنه ی 88، باعث ایجاد رشد جهش گونه ی سیاسی-اجتماعی غاطبه ی مردم شد و خیلی اغراق آمیز به نظر نمی رسد که بگوییم بینش سیاسی مردم به اندازه ی کل سال های انقلاب، رشد کرد. همچنین موضع گیری خواص در فتنه ی 88 که حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) از آن به عنوان "معیار" یاد می کنند، یک بازخوانی سریع و زنده ی تاریخ صدر اسلام بود.

علی ای حال رشد جهشی مردم که گفتیم یکی از ویژگی های منحصر به فرد این انتخابات است، باعث به وجود آمدن فضای جدیدی شده است که این فضای جدید نیاز به تحلیل ها و در نتیجه تصمیم گیری های متناسب با خودش را دارد.

اینکه ما بخواهیم مسائل و کش مکش ها و آرایش بندی های گروه های مختلف سیاسی را در عرصه ی بزرگی مثل انتخابات مجلس نهم، همانطور تحلیل کنیم که قبل از فتنه ی 88 تحلیل می کردیم، نوعی ظلم به استقامت و بصیرت مردم در 8 ماه نبرد نرم، رویش های انقلاب و در نهایت به حماسه ی بی نظیر 9 دی است. اگر بصیرت توده های مردم آنقدر رشد کرده که توانستند از یکی از پیچ های بزرگ تاریخ انقلاب عبور کنند و حماسه ی 9 دی را بیافرینند، پس خواص باید در تحلیل هایشان رشد بصیرت توده های مردم، بعد از فتنه ی 88 را به رسمیت بشناسند!

با نگاه به فضای سیاسی کشور، با 3 نوع تحلیل عمده از سوی خواص روبرو می شویم:

دسته ی اول تحلیل گران در واقع معتقدند، مردم نه تنها از معترضین- بخوانید فتنه گرها- بیزاری نمی جویند! بلکه پایگاه مردمی معترضین -فتنه گرها- یا همان تجدید نظر طلبان، کم نیست تا جایی که مدتی پیش از سهم خواهی و تهدید نظام به شرکت نکردن در انتخابات بحث می کردند و برای نظام شرط و شروط می گذاشتند!

دسته ی دوم تحلیل گران با اینکه از فتنه گرها تبری می جویند اما خیلی وزنی برای اتفاقات دوران فتنه، چه اتفاقات منفی مثل شناخته شدن افرادی به عنوان ساکتین فتنه و چه اتفاقات مثبت مثل حماسه ی 9 دی و رویش های جدید انقلاب، قائل نیستند. این دسته با تفسیر خاصی از عبارت "جذب حداکثری"، کسانی را که کارنامه ی ضعیفی در دوران فتنه داشته اند را به دلایل مصلحت اندیشانه ای، به عنوان لیدر اصولگرایی معرفی می کنند.

اما دسته ی سوم تحلیل گران معتقدند اصرار حضرت آقا بر فتنه و مسائل اتفاق افتاده پیرامون آن حتی با گذشت چند سال، خود یک "معیار" است که باید دقت بیشتری بر آن داشته باشیم. این قابل قبول نیست که افرادی که کارنامه ی ضعیفی در یکی از بزرگترین امتحان های تاریخ انقلاب-فتنه 88- داشته اند، بخواهند از پرچم داران و لیدرهای اصولگرایی و ولایت مداری باشند و برای مردم از بصیرت بگویند!

دسته ی اول تحلیل گران چون تحلیلشان خیلی متوهمانه است، در اینجا محلی برایشان قائل نیستیم. اما در مورد دسته ی دوم و سوم باید گفت که: در فضای انتخاباتی کشور، دسته ی دوم به نام "جبهه ی متحد اصولگرایان" فعالیت می کنند و دسته ی سوم به "جبهه ی پایداری انقلاب اسلامی" معروفند.

ما معتقدیم باید فرزند زمانه بود و بر همین اساس می گوییم تحلیل دسته ی سوم دقیق ترین و واقعی ترین نوع نگاه به مسائل اجتماعی-سیاسی کشور است. برای این ادعا دلایلی وجود دارد که مهمترین آن ایمان به رشد جهش گونه ی بصیرت ملت بعد از فتنه ی 88 است. دلیل دیگر افول شدید پایگاه مردمی اصلاح طلبان-تجدید نظر طلبان- است که در این چند سال گذشته همیشه یکی از دغدغه های حزب الله بوده اند. اما بعد از فتنه و رو شدن دست لیدرهای این جریان کودتاگر، تقریباً فاتحه ی اصلاح طلبی خوانده شده است؛ شاهد مثالش هم این است که خود آنها اعتراف می کنند که برای رأی آوردن در مجلس نهم نباید با تابلوی اصلاح طلبی وارد عرصه ی رقابت شد. جالب اینجاست که این عناصر برانداز، خودشان قبول دارند که دیگر حنایشان برای مردم رنگی ندارد اما بعضی از به اصطلاح اصولگرایان، برای مصلحت اندیشی ها و مقاصد سیاسی-قبیله ی خودشان، دائم خطر اینها را در تریبون هایشان گوشزد می کنند!

یکی از خط قرمزهای مشترک هر دو جبهه متحد و پایداری، مقابله و مخالفت با گروه انحرافی است. اما در مورد این گروه باید به این نکته اشاره کرد که بعضی از دوستان جبهه ی متحد باز هم به همان دلایل بالا، یعنی مصلحت اندیشی های غیر واقعی و مقاصد قبیله ای در عرصه ی سیاست، تصویری کاریکاتوری و وحشتناک از این گروه به مردم ارائه می دهند که در نهایت نتیجه می گیرند به دلیل خطر بسیار زیاد آنها! ما باید با هر ساز و کاری شده با هم متحد شویم؛ حالا این ساز و کار می خواهد سهم خواهی باشد یا متحد شدن با ساکتین فتنه یا...

برخی می گویند گروه انحرافی قرار است با عناصر ظاهرالصلاح و ظاهراً ولایی در شهرهای کوچک و نیز با هزینه های هنگفت برای هر کدام، وارد انتخابات شوند. اولاً این در حد یک گمانه زنی است. ثانیاً در همان ابتدای امر به تناقض "ولایی بودن" و "صرف هزینه های هنگفت" می رسیم. ولایی بودن و صرف هزینه های میلیاردی از منابع نامعلوم یک استراتژی ضعیف و بچه گانه است که هر کسی را در همان ابتدای امر متوجه بودار بودن کاندید مورد نظر می کند. ضمن اینکه در حالت کلی این نوع نگاه به مردم ، نگاهی غیر اخلاقی و توهین آمیز است. اینکه ما فکر کنیم کاندیدایی بتواند تنها با ابزار پول، رأی مردم را جمع کند، هم نوعی توهین به مردم و هم خلاف تجربه است.

انتخابات 84 را که یادمان نرفته است، کسی که با دست خالی و فقط با کمک های مردمی آمده بود به میدان، بر قطب کانون ثروت و قدرت با تبلیغات آنچنانی اش پیروز شد. عبرت گرفتن از تاریخ برای همین جاهاست. ضمن اینکه مطهری زمان، حضرت علامه مصباح یزدی(حفظه الله) فرمودند: "حضرت امام(ره) به ما آموخت که خدا قبل از هر جا در میدان سیاست است" و "خدای سیاست همان خدای جبهه هاست". این فرمایش حضرت علامه مصباح یزدی معنای عمیقی دارد. چیزی که ما فهمیدیم این است که چطور فرزندان حضرت روح الله در جنگ تحمیلی با دستان خالی ولی با ایمان توانستند در برابر بیش از 20 کشور جهان بایستند و پیروز شوند، حال در عالم سیاست هم همان خدا، ربوبیت و حاکمیت می کند. اگر با خدا بستیم پیروزیم و گرنه اگر به بهانه ی رأی آوردن، اصول اصولگرایی را زیر پا گذاشتیم، در حقیقت با چیز دیگری غیر از خدا بسته ایم.

والعاقبة للمتقین

امضا برای نابودی اسرائیل در 22 بهمن

نابودی اسرائیل

بسم الله قاصم الجبارین

"قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فردی"

[ای پیامبر!] بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر و یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید…» (سوره سباء، آیه 46)

رژیم صهیونیستی در این منطقه حقیقتاً غده ی سرطانی است و باید قطع بشود و قطع خواهد شد.(امام خامنه ای حفظه الله)

در پی ترورهای دانشمندان هسته ای کشور توسط سگ های صهیونیستی و تهدید ایران به ادامه ی این ترورها، همچنین لبیک به فرمایش حضرت آقا مبنی بر مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنه ی آن، بر آن شدیم برای مقابله به مثل و به دَرَک فرستادن سران و نظامیان رژیم نامشروع صهیونیستی، اقدامی عملی کنیم...

-ثبت نام عملیات استشهادی ضد رژیم صهیونیستی

-حمله سایبری به سایت های استراتژیک رژیم صهیونیستی

-بایکوت کالاهای صهیونیستی

...

وعده ی ما برای ثبت نام و امضای طومار در همین رابطه، ان شاءالله شنبه 22 بهمن، در مسیر راهپیمایی(خیابان آزادی، نبش خیابان خوش و ضلع شرقی میدان آزادی)

والعاقبة للمتقین

ثبت نام برای عملیات استشهادی ضد اسرائیل

عملیات استشهادی

ثبت نام برای عملیات استشهادی ضد اسرائیل

 

"قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فردی"

[ای پیامبر!] بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر و یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید…» (سوره سباء، آیه 46)

خیلی وقت است که قافله ی اصحاب شهیدِ حسین علیه السلام، دیگر هفتاد و دو نفر نیست. نیم روز عاشورا زمان را درنوردیده و بر کل تاریخ منطبق شده است. حصار زمان قادر نیست کربلا را در سال 61 هجری محصور کند... مگر خون حسین در دشت نینوا محصور ماند که عاشورا در سال  61 هجری محدود بماند. حتی محدودیت مکان هم قادر نیست، کربلا را در "کربلا" محصور کند. "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".

در پی ترورهای دانشمندان هسته ای کشور توسط سگ های صهیونیستی و تهدید ایران به ادامه ی این ترورها، همچنین لبیک به فرمایش حضرت آقا مبنی بر مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنه ی آن، بر آن شدیم برای مقابله به مثل و به دَرَک فرستادن سران و نظامیان رژیم نامشروع صهیونیستی، اقدامی عملی کنیم...

حضرت آقا فرمودند که اگر دشمنان ما را تهدید کردند، در برابر تهدید، تهدید می کنیم.

بنی گنتز، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، یک روز قبل از ترور شهید احمدی روشن، گفته بود: سال 2012 ایران باید منتظر حوادث غیر معمول باشد. قطعاً ایران سال 2012 منتظر حوادث غیر معمول خواهد بود؛ چرا که هیچ وقت اینقدر پتانسیل در مسلمانان بخصوص ملت ایران وجود نداشته برای محو اسرائیل از نقشه جهان و مجازات سرانش.

هشدار به همه ی سگ های صهیونیستی و اربابانشان: از امشب برای حفظ جانتان، باید بارها محل استقرارتان را تغییر دهید...

بزدلان آدم کُش! در هر سوراخی پنهان شده باشید، به دست فرزندان فاتح خیبر به جهنم فرستاده خواهید شد... ان شاءالله

حاج احمد متوسلیان:با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد، هر کس مرد این راه است بسم الله، هر کس نیست خداحافظ ...


روی قبر تمام شهدای این راه بنویسید: "می خواستند اسرائیل را نابود کنند"

دو لیتر خون ما تقدیم ارباب بی کفنمان...

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...

------------------------------------------------------------------

پ.ن 1: دوستان برای ثبت نام (در نظرات)، نام، نام خانوادگی و ایمیل ضروری است. شماره تماس فعلاً اختیاری  می باشد.

پ.ن 2: ان شاءالله اسامی ثبت نامی ها را به مسئولین تحویل می دهیم تا اقدامات بعدی توسط ایشان اعمال شود.

پ.ن 3: جا داره تشکر کنیم  از سایت هایرجا نیوز،صراط نیوز،جام نیوزوعمارنامهکه ما را تا به امروز  یاری کرده اند. همچنین از دوستانی که لینک مطلب را در وبلاگشان درج کرده اند و در نهایت از تمام کسانی که تا الان به صورت عمومی و خصوصی ثبت نام کرده اند-حتی دوستانی که فعلا ثبت نام نکرده اند ولی قلبشان با ماست...


و العاقبة للمتقین


زینب؛ صبر تاریخ بود بر صراط مستقیمش

یا حضرت زینب

زینب؛ صبر تاریخ بود بر صراط مستقیمش

سلام علی قلب زینب الصبور

هر چند ندای "هل من ناصرٍ" ندایی در طول تاریخ است، اما این روزها ندای "هل من ناصرٍ حسین" دیگر به گوش نمی رسد؛ تکبیرهای حسین بر شمشیر زدن علی اکبرش خاموش شده است و دیگر حتی صدای ناله ی شش ماهه هم نمی آید.

رسالت حسین و یاران شهیدش در ماجرای کرب و بلا، ظهر همان روز با ذبح عظیم خون خدا پایان یافت. اما این پایان واقعه کرب و بلا نبود. اگر عاشورا، روز عشق بازی شهدا در محضر حق، با سرهای بریده و بدن های متلاشی شده بود، این روزها، روزهای مصیبت و تنهایی و اسارت زن ها و بچه هاست؛ روزهای تجلّی عبودیت زن ها و بچه های خردسال است...این روزها، روزهای زینب است.

تقدیر پروردگار برای نشان دادن صراط مستقیمِ تاریخ، بر مصیبت و اسارت آل الله تعلق گرفته است. اکنون "خون حسین"، این امانت الهی، در دستان امام سجاد علیه السلام و عقیله ی بنی هاشم است. پیش از ظهر آن روز، حسین بارها با خواهرش در مورد حوادث آینده گفتگو و او را به صبر در برابر آنها توصیه می کرد؛ چرا که انوار خون حسین علیه السلام، باید آینده ی تاریخ بشریت را روشن و الهی کند...ولی این خون نیاز به روشن گری دارد و چه کسی بهتر از شیرزن بنی هاشم، شیر دختر فاتح خیبر، خواهر ابالفضل العباس، زینب کبری علیها السلام.

اما چه بگویم؟! این راه دشواری است که شجاعت ابراهیم می خواهد، استقامت نوح و فصاحت علی و صد البته صبر ایوب را.

راستی داستان ایوب نبی را شنیده ای؟ صبر ایوب نبی زمانی شهره ی تاریخ شد که او از آزمایش ها و بلاهای گوناگون سربلند بیرون آمد. او ابتدا مال و دارایی هایش را از دست داد و سپس فرزندان و خاندانش و در مرحله آخر نیز سلامتی اش را؛ اما از شکرگزاری اش کاسته نشد و به همین دلیل، پروردگار، همه ی چیزهایی که از دست داده بود را به او باز گرداند.

اما بگذار بگویم که صبر و مصیبت زینب چیز دیگری است. زینب خردسال رحلت بزرگترین مرد تاریخ را دید؛ شهادت خیرالنساء را از نزدیک لمس کرد؛ شریک غم درد و رنج تنهایی پدر شد...

اما این پایان مصیبت های زینب نبود! او باید قبل از ظهر آن روز چیزهای دیگری را نیز ببیند و دید. او فرق شکافته ی "قسیم جنة و نار" را دید و با اینکه دخترها بابای اند ولی در کنار سر شکافته پدر جان نداد. او باید می دید بعد از شهادت پدر، بر سر منبرها و در مسجدها، علی را لعن می کنند و دشنام می دهند. او باید غریبی برادرش حسن و بی وفایی یارانش نسبت به رهبرشان را ببیند، او باید در تشت،جگرهای امامی را ببیند که پیامبر امت، او را سرور بهشتیان نامید. او باید تیرباران شدن تابوت صراط مستقیم را هم مشاهده کند...

همه ی این ها از زینب کوهی ساخت که بتواند بار مصیبت عُظمی را تحمل کند. حسین جان مصیبت تو چقدر عظیم بود که شیرزن بنی هاشم با تجربه ی این همه مصیبت، بعد از ظهر آن روز، اشبه الناس به مادرش شده بود؛ قدش خمیده شده بود و موهایش سفید و قلبش با ضربان "حسین" "حسین" لحظه شماری می کرد تا هر چه زودتر از این کره ی خاکی رخت بربندد و به سالار و محبوبش برسد.

اسطوره ی صبر! امروز مادران و خواهران و همسران شهدا به تو اقتدا می کنند و مردانه ایستاده اند و عَلَم رسوایی ظالمان تاریخ و یزیدیان زمانه را برافراشته نگه داشته اند.

والعاقبة للمتقین