ٍسالگرد حضرت آیت الله بهجت(ره)
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
برای شادی روح این عارف ربانی صلوات
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
برای شادی روح این عارف ربانی صلوات
شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.
اینکه گاهی علی بن ابی طالب (علیه السلام)به سخنان حضرت فاطمه استشهاد می کند، این استدلال به قول حجت الله است، اما سر اینکه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)حجت برمعصوم هم هست ،این است که ائمه (علیهم السلام)عالم غیب اند ،اما منابع علمی اینها گاهی از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)شنیده اند ،گاهی از باطن قرآن کمک می گیرند و گاهی از مصحف فاطمه(سلام الله علیها) است.مصحف فاطمه همان که توسط جبرئیل به وجود حضرت فاطمه تلقی می شد و امیرالمؤمنین آنرا املاء می کردند...
جابرگوید :به امام باقر علیه السلام عرض کردم: برایم حدیثی از فضایل جده ات فاطمه زهرا علیها السلام نقل کن...فرمود:در روز قیامت...هنگامی که فاطمه به در بهشت می رسد التفات می کند و به اطراف می نگرد.خداوند می فرماید:ای دختر دوست من ،سبب التفاتت چیست؟فاطمه عرض می کند :ای پروردگار من !دوست دارم در مثل این روز قدر و منزلتم شناخته شود.حق تعالی می فرماید: ای دختر حبیب من ،برگرد و بنگر ،هر کس در دلش دوستی تو یا یکی از فرزندان تو باشد دست او رابگیر و به بهشت واردکن..
حضرت آیت الله جوادی آملی
تاریخیترین سند مبارزاتی امام خمینی در سال 1323
|
امام خمینی(ره) در 15 اردیبهشت 1323 ش برابر با 11 جمادیالاول 1363 در سن چهل و دو سالگی، اولین بیانیه سیاسی خود را صادر کردند.
در حالی که تبلیغات مسموم علیه اسلام و روحانیت و حوزههای علمیه، سعی داشت در سطح وسیعی مردم را از اصول راستین اسلام دور نماید، حضرت امام خمینی(ره) در 15 اردیبهشت 1323 ش برابر با 11 جمادیالاول 1363 در سن چهل و دو سالگی، اولین بیانیه ی سیاسی خود را صادر کردند(1):«بسم اللَّه الرَّحمنِ الرَّحیم؛ قال اللَّه تعالى: «قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنى وَ فُرادى.»(2) خداى تعالى در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهاى سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظههایى است که خداى عالم از میانه ی تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام براى خداست که ابراهیم خلیل الرّحمن را به منزل خلّت رسانده و از جلوههاى گوناگون عالم طبیعت رهانده؛ «خلیلآسا درِ علم الیقین زن ـ نداى «لا احبّ الآفلین(3) زن» قیام للَّه است که موسى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آن ها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صَعْق(4) و صَحْو(5) کشاند. قیام براى خداست که خاتم النبیین ـ صلى اللَّه علیه و آله ـ را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت ها را از خانه ی خدا برانداخت و به جاى آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قابَ قوسیْن أو أدنى(6) رساند.» در این بیانیه، حضرت امام ضمن بررسی و تحلیل اوضاع گذشته، حال و آینده ی مردم، قیام برای خدا را تنها راه اصلاح جهان عنوان کرده که آن، فلسفه ی بعثت همه ی انبیای الهی بوده است. ایشان در ادامه، دلایل بدبختی مسلمانان و ملت ایران را تشریح میکنند:«خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه ی جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه کرده. قیام براى نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طورى از هم متفرق و جدا کرده که طعمه ی مشتى شهوتپرست پشت میزنشین شدند. قیام براى شخص است که یک نفر مازندرانى بی سواد(7) را بر یک گروه چندین میلیونى چیره مىکند که حَرْث و نسل آن ها را دستخوش شهوات خود کند. قیام براى نفع شخصى است که الآن هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام براى نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتى کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام براى خود است که موقوفات مدارس و محافل دینى را به رایگان تسلیم مشتى هرزه گرد بی شرف کرده و نَفَس از هیچ کس در نمىآید. قیام براى نفس است که چادر عفت را از سر زن هاى عفیف مسلمان برداشت و الآن هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جارى است و کسى بر علیه آن سخنى نمىگوید. قیام براى نفع هاى شخصى است که روزنامهها که کالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشهها را که از مغز خشک رضاخان بی شرف تراوش کرده، تعقیب مىکنند و در میان توده پخش مىکنند. قیام براى خود است که مجال به بعضى از این وکلاى قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه مىخواهد بگوید و کسى نفس نکشد.» و در قسمت دیگری، مسؤولیت سنگین علما و روحانیان را برشمرده و عواقب زیانبار غفلت سیاسی آن ها را متذکر میشوند. در ادامه، ایشان در این بیانیه، صریحاً علمای اسلام و جامعه ی اسلامی را به قیام عمومی فراخواندند و نسبت به سکوت در برابر توطئههای ضد اسلام هشدار دادند: «هان اى روحانیین اسلامى! اى علماى ربانى! اى دانشمندان دیندار! اى گویندگان آیین دوست! اى دینداران خداخواه! اى خداخواهان حقپرست! اى حقپرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطن خواه! اى وطن خواهان با ناموس! موعظت خداى جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحى را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع هاى شخصى کرده تا به همه ی سعادت هاى دو جهان نایل شوید و با زندگانى شرافتمندانه ی دو عالم دست در آغوش شوید. «إنّ للَّه فى ایّام دهرکم نفحاتٌ ألا فتعرّضوا لها»(8)؛امروز روزى است که نسیم روحانى الهى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فرداست که مشتى هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله ی خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خداى عالم چه عذرى دارید؟همه دیدید کتاب هاى یک نفر تبریزى بىسر و پا(9) را که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب ـ روحى له الفداء ـ آن همه جسارت ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محکمه ی خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگى است که شماها را فرا گرفته؟ اى آقاى محترم که این صفحات را جمعآورى نمودید و به نظر علماى بلاد و گویندگان رساندید! خوب است یک کتابى هم فراهم آورید که جمع تفرقه ی آنان را کند و همه ی آنان را در مقاصد اسلامى همراه کرده از همه امضا مىگرفتید که اگر در یک گوشه ی مملکت به دین جسارتى مىشد، همه یکدل و جهت از تمام کشور قیام مىکردند. خوب است دیندارى را دست کم از بهاییان یاد بگیرید که اگر یک نفر آن ها در یک دیه(10) زندگى کند، از مراکز حساس آن ها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود براى او قیام کنند. شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیرهسران بىدین از جاى برخاستند و در هر گوشه زمزمه ی بىدینى را آغاز کردند و به همین زودى بر شما تفرقه زدهها چنان چیره شوند که از زمان رضا خان روزگارتان سخت تر شود. «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً الَى اللَّهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکْهُ الْمَوتُ فَقَد وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(11) مقصود امام از انتشار این بیانیه، به صدا در آوردن زنگ خطر و بیدار باشی برای طلاب جوان بود. این اقدام، شخصیت و موضع سیاسی ایشان را بیش از پیش آشکار کرد و به تدریج زمینه ی حضور عدهای از یاران همفکر را در جمع شاگردان ایشان فراهم آورد. این اشخاص کسانی بودند که هسته ی اصلی اقدامات انقلابی سالهای بعد را تحت رهبری معظمٌله، تشکیل دادند. نکته ی جالب توجه در این پیام، شجاعت مثال زدنی حضرت امام است که در آن دوران خفقان رضاخانی با چنان جسارت و بیان محکمی، اینچنین سخنانی را بر زبانی می رانند و شاه قلدر و مستبد را به آن زبان تند و آتشین خطاب می کنند و مورد حمله ی برق آسای خود قرار می دهند. گویی باید کسی می آمد و با شوکی محکم و استوار روحانیون و مردم را به قیام علیه اینهه خواری و ذلت وا می داشت و ایشان را از خواب غفلت بیدار می کرد تا آنگونه به سوی انقلاب اسلامی حرکت می کردند. 11 شهر جمادى الاولى 1363ـ سید روح اللَّه خمینى =============================== پی نوشت ها: 1ـ صحیفه امام؛ ج1؛ ص 21 2ـ سوره ی سبأ؛ آیه ی 46؛ ای رسول، بگو به امت، که من به یک سخن شما را پند می دهم، وآن سخن اینست که شما خالص برای خدا، دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها، قیام کنید. 3ـ اشاره به بخشی از آیه ی 76 سوره ی انعام: 4ـ بیهوشی و در اصطلاح عرفانی به معنی فنای عبد سالک 5ـ هوشیاری و در اینجا بقای بالله پس از فنای فی الله. و بازگشت به عالم ناسوت برای امتثال امر رب جلیل. 6ـ سوره ی نجم؛ آیه ی 9 7ـ رضاخان پهلوی 8ـ بحار الانوار؛ ج68؛ص221ـ کنزالعمال؛ ج7؛ ص769 9ـ احمد کسروی، نویسنده و مؤلف کتاب های ضد مذهبی 10ـ تلفظ قدیم ده 11ـ اشاره به بخشی از آیه ی 100 سوره ی نساء؛ و هرگاه کسی از خانه ی خویش برای هجرت به سوی خدا و رسول بیرون آید، و در سفر مرگ او فرا رسد، اجر و ثواب چنین کسی بر خداست. منبع:/snn.ir |
آزادی حقیقی فکرها و اندیشه ها
این روزها یکی از بحث های رایج جامعه ی ما بحث آزادی، معنا و مفهوم و حد و مرزهای آن است. شلوغی بازار مدعیان دفاع از آزادی و آراء و نظرات بعضاً در تضادِ با همِ آنها ، ما را بر آن داشت که در روز بزرگداشت مقام معلم، بحث آزادی تفکر و نقش آن در پاسداری از دین را از نگاه استاد شهید مرتضی مطهری(رضوان الله علیه) بررسی کنیم:
"سخنرانی شهید مطهری در دانشکده الهیات و معارف اسلامی یکی از مهم ترین سخنرانی های ایشان در موضوع آزادی از دیدگاه تفکر دینی است.استاد شهید در ابتدای این بحث،نخست تصریح می نمایند که بی تردید منظور کسانی که از آزادی بحث می کنند آزادی حیوانی یعنی آزادی هوی و هوس نیست،بلکه «آن واقعیت مقدسی است که آزادی انسانی نام دارد.» و سپس با تفاوت قائل شدن میان آزادی تفکر و آزادی عقیده عمق نگرش فلسفی و اوج باریک بینی فکری خود را به نمایش می گذارند. در نگاه علامه شهید،آزادی تفکر ناشی از استعداد ذاتی بشر برای اندیشیدن است و این استعداد ضرورتاً می بایست آزاد باشد چرا که پیشرفت و تکامل بشر منوط به این آزادی است.اما آزادی عقیده چطور ؟شهید مطهری در این خصوص با یادآوری این که هر عقیده ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست و منشأ بسیاری از عقائد ،عادت ها و تقلیدها و تعصب ها است و با اشاره به این که عقیده نادرست نه تنها راه گشا نیست بلکه خود نوعی انعقاد اندیشه است و به جای آزادی ،اسارت قوای فکر را نتیجه می دهد ،آزادی عقیده را گاه متضمن زیانبارترین اثرات برای فرد و جامعه می داند و در تأیید همین معنا ،بت شکن بودن ابراهیم پیامبر(علیه السلام)و نیز حضرت محمد( صلی الله علیه وآله )را نمونه می آورد.
آزادی تفکر یا همان آزادی اندیشه ؛به نزد علامه مطهری نه فقط جایز بلکه واجب و حتی مقدس شمرده شده است.
استاد شهید در این باره می فرماید :«هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد ،ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد وبر عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد.این گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند.» سپس استاد شهید،آرمان نظام جمهوری اسلامی را مطرح نموده و صراحتاً می فرمایند:«من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ یک محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه ها خبر و اثر نخواهد بود.همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند. البته تذکر می دهم که این امر سوای توطئه و ریاکاری است. توطئه ممنوع است اما عرضه ی اندیشه های اصیل،آزاد.»"
البته آنچه که در این چند سال دیده شده است به قول استاد بیشتر توطئه و ریاکاری و هوچی گری(مخصوصاً در فضای مقدس دانشگاه) بوده است نه عرضه ی اندیشه های اصیل. و شاید خلط این دو رویکرد یعنی رویکرد توطئه و هوچی گری و رویکرد عرضه ی اندیشه ها(هر چند مخالف)، بزرگترین سد برای نمایان شدن حقیقیت بوده و خواهد بود. لازم به ذکر است ما در این نوشتار به دنبال پیدایی عوامل غبارآلود کردنِ فضا برای خلط این دو رویکرد، نیستیم ، بلکه بیشتر دنبال نتیجه ی این اختلاط می باشیم.
"ریشه دینی نگرش آزاداندیشانه شهید مطهری ،در حکایتی که ایشان از زمانه امام صادق علیه السلام نقل می کند قابل مشاهده است.حکایتی مفضل ،صحابه امام صادق علیه السلام و مادی مسلکان منتقد پیامبر صلی الله و علیه و آله .ماجرا از این قرار است که مفضل روزی در مسجد پیامبر نماز می خواند که 2 نفر مادی مسلک وارد شده و در کنار او شروع به صحبت درباره پیامبر می کنند.
می گویند او مرد نابغه ای بوده که می خواسته تحولی در جامعه اش ایجاد بکند،فکر کرده که بهترین راه تحول این است که از راه مذهب وارد شود و در حالی که خود او به خدا و روز قیامت اعتقاد نداشته از مذهب استفاده ابزاری کرده است.در اینجا مفضل شروع می کند به پرخاش کردن به آنها .این دو نفر در پاسخ به مفضل می گویند اول بگو از کدام گروه و اتباع چه کسی هستی؟اگر از پیروان امام صادق هستی باید بدانی که ما،در حضور او این حرف ها و بالاتر از اینها را مطرح می کنیم و او نه تنها عصبانی نمی شود ،بلکه همه حرفهایمان را با متانت گوش می دهد و در انتها پاسخ همه آنها را با استدلال بیان می کند و خطاهای آنها را نشان می دهد.
وبالاخره این که آخرین جملات علامه در این سخنرانی شجاعانه تاریخی اش درباره آزادی این سخن فریادگونه و دلسوزانه است :«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی ،جلوگیری از ابزار عقیده دیگران است.از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها.»"
رهبر معظم انقلاب با دید بصیر و تیزبین خود، بارها این مساله را در محافل مختلف گوشزد کرده اند. یادم هست در دیداری که آقا با سینماگران و کارگردانان داشتند؛ در آن جلسه یکی از کارگردانان به بخش هایی از عملکردها و سیاست ها معترض بود و نظرات خود را هم بیان کرد. آقا در جواب فرمودند(نقل به مضمون): شما چیزی که تشخیص میدهید درست است، همون رو تولید کنید که البته برای تشخیص درست، انسان باید آزادانه فکر کند و اندیشه های مختلف رو بررسی کند و منصفانه به قاضی بنشیند.
مگر معنای اینکه انسان یک تفکر وارداتی غربی یا شرقی را بگیرد و بگوید این عقیده من است و چیزی غیر از این را نه می شنوم و نه درست است!!، جز تحجر چیز دیگریست. حتی در مورد اسلام و دفاع از ایدئولوژی نظام اسلامی نباید دچار تحجریسم در اندیشه شد. به نظر میرسد ما باید به این نقطه برسیم که مواجهه و پاسخ صریح و مستدل به تفکرات و دیدگاههای مختلف باعث پویایی و رشد نظام اسلامی خواهد شد. به نظر نویسنده، برای این منظور باید راهکاری عملی برای جدا کردن رویکرد توطئه و هوچی گری(های معمولا سیاسی) با رویکرد عرضه ی اندیشه های آزاد ،اندیشیده شود. از بهترین راهکارهای عملی مطرح شده، کرسی های آزاد اندیشی ای است که مقام معظم رهبری بارها در محفل های دانشجویی مختلف مطرح کرده اند و امید است که جامعه ی دانشگاهی ما، به این مطالبه جدی رهبری، جامه عمل بپوشند.ان شاءالله.
والسلام – وبلاگ حزب الله
توضیح: بخشی از نوشته که در " " آمده مربوط به مقاله آزادی تفکر و پاسداری از دین روزنامه جام جم است.
![]() |
برای دیدن اندازه واقعی عکس بر روی این متن کلیک نمایید |
![]() |
برای دیدن اندازه واقعی عکس بر روی این متن کلیک نمایید |
![]() |
برای دیدن اندازه واقعی عکس بر روی این متن کلیک نمایید |
![]() |
برای دیدن اندازه واقعی عکس بر روی این متن کلیک نمایید |
![]() |
برای دیدن اندازه واقعی عکس بر روی این متن کلیک نمایید |
نظام اسلامی هم اولین هدفش ساختن مدینه فاضله است. بازسازی مناطق جنگ زده، مهم است ولی مهمتر از آن ساختن مدینه فاضله است و آن تربیت انسانهای سالم است؛خواه در دستگاه اداری، خواه در دستگاه کارهای آزاد. هم رشوه دهنده بد است، هم رشوه بگیر؛ کِلاهُمَا فِی النار.
اصولاً از رشوه و از کارهای باطل بهعنوان «سُحت» یاد شده است. اگر کسی تن به این تباهی داد، یعنی هستی خود را ساقط کرد برای ابد! هیچ چیزی نمیتواند این بند را باز کند؛ ولو آتش جهنم!
هر آهنی را بالاخره در کارخانه ذوب آهن آب میکنند ولی اگر آهنی آتشین بود، خود آتش به صورت آهن در آمد، دیگر چه چیزی او را آب میکند؟! مثلاً هر آتشی توان آن را دارد که درخت را بسوزاند؛ ولی اگر یک درختی آتشین بود، آنوقت چه چیزی او را میسوزاند؟! در قرآن کریم آمده است که ما درخت آتشین داریم.« إنهَا شَجَرَهٌ تَخرُجُ فِی اَصلِ الجَحیمْ ». آنجا که دیگر درخت با آب رشد نمیکند؛ درختی است که با آتش رشد میکند، با آتش تغذیه میشود. ریشهاش، تنهاش، شاخهاش، میوهاش آتش است....
بنابراین آن «خُذُوهُ فَغُلوه. ثُم الجَحیمَ صَلوه»؛ آن آهنی که در دست و پای تبهکاران است، آهنی است آتشین. لذا آتش جهنم هم او را آب نمیکند، او را نرم نمیکند. او همواره در آن غُل به سر میبرد، چون خودش با سوءاختیار خودش این کار را کرده است.
همانطوری که انسان میتواند دست و بال شیطان را آنچنان ببندد آن هم با همه قدرتهای تحریکی که شیطان دارد؛ دست و بال شیطان را ببندد و او را در غُل کند. چه اینکه در ماه مبارک رمضان شیاطین را به غُل میبندند ، در حقیقت فرشتگان رحمت او را میبندند.
با دست رحمت، پای غضب را میبندند؛ با دست اطاعت پای تمرد را میبندند. انسان هم این توان را دارد که با دست عقل، پای جهل را ببندد؛ با دست اطاعت، پای معصیت را ببندد؛ با دست توحید، پای اِلحاد را ببندد. و چون توحید، قویتر از الحاد است، و چون اطاعت قویتر از معصیت است؛ و چون فضیلت، بالاتر از رذیلت است؛ به همان دلیل گفتند: بهشت 8درجه دارد و جهنم 7 درجه. به همان دلیل گفتند: «سَبَقَتْ رَحمَتُهُ غَضَبَه ». اگر انسانی فضیلتمدار شد، دست ارباب رذیلت را آنچنان میبندد که آنها توان باز کردن نداشته باشند!