حزب الله

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

حزب الله

آری اگر میخواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین علیه السلام است و از مرگ نمی هراسد...حزب الله مردانی که تندباد عواصف آنان را نمی لرزاند، از جنگ خسته نمی شوند، ترس به دل راه نمی دهند، بر خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن متقین است...

فوتبال سیاسی یا فوتبال انسانی؟!

فوتبال سیاسی یا فوتبال انسانی؟!

این روزها کمتر مسلمان آزاده ای را می توان دید که از قتل عام مردم توسط دیکتاتورهای عرب وابسته به قدرت های غربی بخصوص آمریکا خون دل نخورده باشد. هر روز اخبار جدیدی مبنی بر شهید شدن تعدادی از انقلابیون جنبش بیداری اسلامی در منطقه به گوشمان می رسد و همچنین تصویر خیلی کوچکی از مظلومیت آنها. در مواجهه با این جنایات افراد به چند دسته تقسیم می شوند:

۱- دنیاگرایانِ سر در آخور خوردن و خوابیدن و لذت بردن که وقتی از رسانه ها، اخباری مبنی بر اینگونه اتفاقات می شنوند، حتی حاضر به فکر کردن به آن نیز نیستند؛ چون آن را مانع لذت فردی-حیوانی خود می بینند.

2-ریاکارانِ عافیت طلبِ معتقد به اسلام آمریکایی که اسلامشان فقط به دردِ دوران به اصطلاح گُل و بُلبلی نظام اسلامی می خورد و اگر بحث جهاد و خون دادن به میان بیاید، مریض مصلحتی می شوند و مخفی در پَستوها. اینها همان جماعتی هستند که فکر اَدا کردن هر چه غلیظ تر "ولاالضّالین" اشان، وقت تأمل درباره ی شهید شدن کودک بحرینی را از آنها گرفته است! اینها اسلامشان به درد مصاحبه گرفتن در خیابان و فریاد "وا اسلاما" سر دادن ظاهری و بعد، دعوت کردن مهمانان برای دیدن مصاحبه، خوردن چند مدل غذا تا خرخره، سرکشیدن کوکاکولا بعد از آن و آروغ پایانی و در نهایت آماده شدن برای خواب آرام و لطیف شامگاهی، می خورد.

3- دسته ی سوم آنهایی هستند که به قول روح خدا، تا آخر ایستاده اند. این دسته همان تکلیف گرایانی هستند که تا وقتی شرک و کفر، نه تنها در منطقه بلکه حتی در دورترین نقاط این کره ی درد هست، مبارزه می کنند.تکلیف گرایان آنهایی اند که برای اینکه نمی توانند به بحرین و یمن و لیبی بروند، خون دل می خورند اما هرگز سکوت نمی کنند.

فوتبال امروز، بازیچه سیاست مستکبرین:

در مورد بحث پیدایش فوتبال، نیات ابداع کنندگان این ورزش و سوء استفاده ابزاری بعد از اقبال چشمگیر مردم به آن، حرف و حدیث های بسیاری هست. اماچیزی که به طور حتم می توان گفت، این است که فوتبال مخصوصا در دهه های اخیر بسیار با سیاست و اقتصاد و فرهنگ عجین شده است. اینکه گفته می شود: فوتبال از سیاست جداست، یک دروغ بزرگ است. منظور از سیاست در اینجا حزب بازی های داخل حکومت ها و نظام های سیاسی نیست، بلکه سیاست های کلی نظام ها و حکومت هاست.برای اثبات این دروغ بزرگ دلایل و مشهودات زیادی وجود دارد؛

1-جام جهانی گذشته، "برلوسکنی" نخست وزیر ایتالیا خواستار حذف برخی از کشورها از جمله ایران از رقابتهای مقدماتی جام جهانی می شود و حتی "آنجلا مرکل" صدر اعظم آلمان از این طرح به خوبی استقبال می کند.

2-رژیم صهیونیستی حملاتش را برای کشتار زن و بچه های فلسطینی، درست در اوج بازی های جام جهانی فوتبال انجام می دهد.( نمونه بارزش جام جهانی 2006 آلمان بود.)

3- تحریک حکام عرب توسط استکبار جهانی، برای بکار بردن نام جعلی خلیج ع ر ب ی به جای خلیج فارس، برای تورنومنت فوتبال که درگیری سیاسی بین کشورها را به دنبال دارد.

4-استفاده از نام خلیج ع ر ب ی در المپیک پکن برای زنده نگه داشتن اختلافات سیاسیِ منطقه ای.

5-سیاست مداران کشورها برای کسب وجهه ای اجتماعی و در موارد زیادی تبلیغ برای حزب و گروه سیاسی اشان، در بازی های مهم، به ورزشگاههای فوتبال می آیند.

6-از همه ی این مواردِ مصداقی مهمتر، این است که این ورزش با همه ی سودهای اقتصادی کلانی که برای سردمداران زور و زر و تزویر در جهان دارد، با توجه به مدیریتش، بیشتر نقش تخدیرکنندگیِ اجتماعی و سیاسی را روی مردم ایفا کرده است. چطور کسانی که از کشته شدن یک پرنده به علت گرسنگی ناراحت می شوند، از کنار کشته شدن هر روزه ی مردم در آفریقا و در فلسطین و عراق و امروزه در بحرین و یمن به راحتی عبور می کنند و در همان لحظه ای که انسانها مظلومانه در این کشور ها کشته می شوند، آنها ترجیح می دهند که برای دیدن فوتبال به ورزشگاه بروند و سوت و کف بزنند؟! این یعنی نقش تخدیرکنندگی فوتبال.

حرف ما در اینجا این است کهفوتبال در حال حاضر با این ظرفیت مخاطبی که دارد، باید در راستای مقاصد انسانی و بشری حرکت کند. باید توجه داشته باشیم، آنهایی که به مردم القاء می کنند که فوتبال از سیاست(سیاست به همان معنایی که گفته شد) جداست، بزرگترین سوءاستفاده های سیاسی را از فوتبال کرده اند و می کنند.

سخن پایانی:

مردم منطقه مخصوصا مردم مظلوم بحرین در بدترین اوضاع ممکن بسر می برند و هر روز تعداد شهدایشان بیشتر و بیشتر می شود. این در حالی است که این جنایات در رسانه های استکباریِ مدعی حقوق بشر، به شدت بایکوت می شود. بازی سه شنبه تیم پیروزی با الاتحاد عربستان زمان مناسبی برای شکستن این بایکوت است.اگر برای یاری مردمی که زیر پرچم امام حسین و حضرت اباالفضل مظلومانه خونشان ریخته می شود، نمی توانیم به این کشور برویم و انتقامشان را از وهابی های از خدا بی خبر بگیریم، تکلیفمان این است که حداقل فریاد این مظلومیت را به گوش جهانیان برسانیم.

وعده ی ما درب شرقی ورزشگاه آزادی.

والعاقبة للمتقین

 

دعوت، به چه قیمتی؟

ملک عبدالله

دعوت، به چه قیمتی؟

یکی از نقاط قوت دولت آقای احمدی نژاد، بحث سیاست خارجی این دولت بوده است. سیاست خارجی دولت عدالت محور از همان سال 84، بر خلاف 16 سال گذشته اش، از موضع بالا و بر پایه ی "سوال از ما و جواب از غرب" شکل گرفت. باز کردن پلمپ تاسیسات هسته ای کشور و مطرح کردن رژیم صهیونیستی به عنوان بزرگترین خطر هسته ای منطقه و طرح مساله هولوکاست از جمله این سیاست ها بود.این در حالی است که در دو دوره ی پیش از دولت عدالت محور یعنی دوره های سازندگی و مخصوصا دوره ی اصلاحات، سیاست خارجی به گونه ای منفعلانه و تقریبا فقط در مقام پاسخ گویی به ادعاهای واهی و فرصت سوزانه غرب می گذشت که نتیجه ای جز کندی در روند پیشرفت کشور را حاصل نکرد.

سیاست خارجی دولت احمدی نژاد نسبت به گذشته آنقدر قوی و به اصطلاح انقلابی عمل کرده بود که منتقدین عمدتا اظهار نظرهای چند نفر منتسب به دولت و همچنین بحث موازی کاری در سیاست خارجی-مثل اظهار نظرهایی در مورد دوستی با مردم اسرائیل و مکتب ایرانی-را از نقاط ضعف در مساله سیاست خارجی دولت می دانستند.

 با همه ی این احوالات، کنفرانس خبری دوشنبه شب رئیس جمهور، با اظهار نظر غیر منتظرانه آقای احمدی نژاد همراه بود. این اظهار نظر عجیب چیزی نبود جز دفاع وی از دعوت پادشاه(دیکتاتور) اردن به ایران! که سر و صداهای زیادی را از هر طرف بلند کرده است. مثل همیشه مجلسی ها پیشقراولان این انتقادات بودند. در حالی که بعضی ها نظرشان این است که دعوت از پادشاه اردن یا به عبارت بهتر دیکتاتور اردن در مقطع کنونی و با توجه به اوضاع منطقه، به صلاح نیست، افرادی هم این دعوت را ضروری می دانند.

از این اظهار نظرها که بگذریم، باید دید استدلال رئیس جمهور در مورد دعوت از دیکتاتور اردن چیست؟ چیزی که مشخص است این است که پافشاری آقای احمدی نژاد به این دعوت چیزی جز آگاه سازی اردن از توطئه های آمریکا و رژیم صهیونیستی در مورد طرح جدید استکبار برای آوارگان فلسطینی نیست. گویا قرار است در این طرح، سرزمین جدیدی را در اردن برای آوارگان فلسطینی اختصاص دهند!

اما سوال اینجاست که آیا این آگاه سازی با توجه به اوضاع منطقه و انقلاب های صورت گرفته در کشورهای منطقه، فقط به صورت دعوت از دیکتاتور منفور اردن که مواضع همسویی با آمریکا و رژیم صهیونیستی دارد، امکان پذیر است؟

اگر مساله آگاه سازی اردن از نقشه استکبار برای منطقه است که این کار با فرستادن یک هیئت از جمهوری اسلامی به اردن برای توجیه آنها، امکان پذیر است. دیگر نیازی به دعوت از این هم پیمان آمریکا و رژیم صهیونیستی نیست.

آقای احمدی نژاد مگر شما معتقد نیستید که زمان، زمان دیپلماسی عمومی است و دیپلماسی عمومی است که نقش تعیین کننده ای را در جهان امروز بازی می کند. پر واضح است که دعوت از پادشاه اردن، با توجه به هجمه ی رسانه ای که قطعا در این مورد راه می افتد، نتیجه اش به طور عمده فقط سیگنال های منفی است که برای مبارزان و مردم در حال قیام منطقه فرستاده می شود.ضمن اینکه رئیس مجلس اردن هم چند روز پیش با حمله شدید به سیاست های نظام جمهوری اسلامی، ایران را متهم کرده است به اینکه در امور داخلی کشورها دخالت می کند و به دنبال بحث هلال شیعی در منطقه است. این گونه اظهار نظرها، اصل نتیجه دار بودن آگاه سازی جمهوری اسلامی را نیز در هاله ای از ابهام فرو می برد.

والعاقبة للمتقین

 

برای شهدای بحرین

این هم یک شعر حماسی و زیبا از حمیدرضا برقعی تقدیم به تمام شهدای انقلاب اسلامیبحرین


باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است              مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است 

بحر آرام دگر باره خروشان شده است           ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است

دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است            لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است 

با شماییم شمایی که فقط شیطانی است              (دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است)

با شماییم که خود را خبری می‌دانید                  و زمین را همه ارث پدری می‌دانید

با شماییم که در آتش خود دود شدید                   فخر کردید که هم کاسه نمرود شدید

گرد باد آتش صحراست بترسید از آن               آه این طایفه گیراست بترسید از آن

هان! بترسید که دریا به خروش آمده است     خون این طایفه این بار به جوش آمده است

صبر این طایفه وقتی که به سر می‌آید             دیگر از خرد و کلان معجزه بر می‌آید

سنگ این قوم که سجیل شود می‌فهمید                   آسمان غرق ابابیل شود می‌فهمید

پاسخت می‌دهد این طایفه با خون اینک                ذوالفقاری زنیام آمده بیرون اینک

هان! بخوانید که خاقانی از این خط گفته است    شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است

هان بترسید که این لشکر بسم الله است          هان بترسید که طوفان طبس در راه است

یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم     روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم

پاسخ آینه‌ها بی تو دمادم سنگ است          یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه            هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

بهشت شهدا خون می خواهد.

شهید

بهشت شهدا خون می خواهد.

چند هفته ای هست که تصمیم گرفتیم با بچه ها، پنج شنبه ها، به بهشت زهرا، پیش شهدا، برویم. راستی هیچ فکر کرده ای چرا به این گورستان بزرگ می گویند: "بهشت زهرا". بله هم تو می دانی و هم من و هم زهرا(خواهر زاده ی 5 ساله ام). هر جا مزار شهیدی باشد، آنجا بهشت است و چون مقتدای شهید، حسین علیه السلام است، آنجا می شود بهشت زهرای مرضیه. ای شهید، وقتی بدن های ناسوتی تو، یک گورستان بزرگ در حاشیه شهر را می کند "بهشت زهرا"، روح از قفس پریده و لقاءاللهی تو، چه جنتی به پا می کند! ای شهید ما به بهشت زهرا نمی آییم که مزار تو را زیارت کنیم، ما می آییم تا خودت را زیارت کنیم، چون یقین داریم که "احیاء عند ربهم یرزقون" ی. ولی... ولی چه بگوییم که چشمانمان هنوز اسیر خاک است و میدان دیدش هنوز عالم حس. شهید چمران، تو بودی که به ما یاد دادی، میدان دید هر کس بستگی به ارتفاع پروازش دارد. هر چه تعلقاتت کمتر باشد بالا می روی و هر چه بالاتر روی، چیزهای بیشتری را خواهی دید.

رفتن به بهشت زهرا برای بسیجی های سید علی، اگر از رفتن بسیجی های خمینی به جبهه های جنگ سخت تر نباشد، آسان تر نیست. نه اینکه فکر کنی این سختی به خاطر ضعف بسیجی های سید علی است. نه. بلکه این به خاطر "خون دل فاصله" بین آرمان شهدا و واقعیت های موجود است . بله، گویا هر جا فاصله ای است خون دلی را هم به همراه دارد. فاصله ی عبد و معبود، فاصله ی پیرو و امام... اما سید بسیجیان به بسیجیانش گفته است که ما راه زیادی را پیموده ایم و قله های زیادی را فتح کرده ایم. ولی برای فتح سنگر های کلیدی جهان، باید از فتنه ها عبور کرد و خالص تر شد. برپایی حکومت معصوم علیه السلام خون می خواهد. "خون سینه و پهلو"، "خون فرق سر"، "خون جگر"، "خون گلو" و یا "خون دل". و اگر هیچ یک از اینها نباشد، تو از قبیله ی دیگری.

شهید غلامحسین افشردی، تو و همرزم هایت برای شناسایی وضعیت دشمن، کارتان آسان تر بود نسبت به حالا. خاکریزها مشخص بود و دشمن معین. ولی حالا چه؟ خاکریزها قاطی شده حسن جان و پیدا کردن دوست و دشمن مشکل. ولی بگذار بگویم اگر آقا روح الله، غلامحسین افشردی، نابغه ی هشت سال دفاع مقدس را داشت، سید علی نیز حسین غلام کبیری، سردار هشت ماه دفاع مقدس را داشت. شهید باقری اگر شناسایی های دقیق تو و همرزمانت از وضعیت دشمن، باعث پیروزی های بزرگی در هشت سال دفاع مقدس یا به قول حاج سعید ده سال دفاع مقدس شد، خون "امیر حسام ذوالعلی" باعث رسوایی فتنه گران اموی شد و آنها را به زباله دان تاریخ متعفن فتنه گران فرستاد.

هفته ی پیش ما در مسجدمان، مراسم بزرگداشت سردار خیبر، شهید "محمد ابراهیم همت" و سردار رشید فتنه، شهید "امیر حسام ذوالعلی" را "با هم"، برگزار کردیم. یکی نماینده بسیجیان خمینی بود در هشت سال دفاع مقدس و دیگری نماینده بسیجیان خامنه ای بود در هشت ماه دفاع مقدس. شهید ذوالعلی هم خون دل خورد و هم خون جسم داد و فاصله ی سی ساله ی خود را با شهدای هشت سال دفاع مقدس از بین برد و به قافله ی آنان پیوست. جای همه ی شما خالی بود. راستی سردار جوانی، مسئول سیاسی سپاه هم آمده بود. سرداری که شیطان بزرگ، اخیراً، اموالش را بلوکه کرده و او هم گفته که اگر اموالی در خارج هم داشته باشم، آنها را به همه ی کارتون خواب های آمریکا تقدیم می کنم! سردار یادت نرود که حکومت معصوم علیه السلام خون می خواهد.

"شهید باقری"، "شهید همت"، "شهید کبیری"، "شهید ذوالعلی" نمی دانم می دانید یا نه، شعاع نوری که از خون بر زمین ریخته ی شما ساطع شده است گر چه باید سال ها پیش به سراسر جهان منتشر می شد اما شبح ها سایه می انداختند و فکر می کردند می توانند جلوی "نور خون شهید" را بگیرند. گویی این خیال باطل را آنها، از پیشینیانشان در کربلا به ارث برده اند. شعاع نوری که از خون بر زمین ریخته ی شما ساطع شده است، به بحرین و یمن و مصر و لیبی رسیده و دارد جهان را برای استقبال از یار،  نورباران میکند. راستی شهدا، یادم رفت بگویم امشب که دسته جمعی با پیامبران و اوصیا و اولیا میروید "کربلا" و به دور خون خدا، حسین بن علی، حلقه می زنید، سلام همه ی بسیجیان سید علی، از بسیجیان ایران و بحرین و یمن و مصر و لیبی را به "شهید بی کفن" برسانید.

والعاقبة للمتقین

 

دیکتاتور لیبی

   قذافی

قذافی

قذافی قذافی

 

من و ماژیک انقلابیم!

من و ماژیک انقلابیم!

از خانواده خداحافظی کردم که برم مدرسه. دیر شده بود. بدو خودم رو به اتوبوس رسوندم. چند دقیقه ای طول کشید که اتوبوس بیاد. بالاخره اومد. پشت سریم با یک هُل لطیف باعث سریع تر سوار شدنم شد. ازدحام جمعیت میدان دید را به حداکثر چند نفر دور و برم، کاهش داده بود. ایستگاههای اول پیاده شدن و سوار شدن مسافرین، انگار تغییری در ازدحام جمعیت و میدان دیدمون ایجاد نمی کرد.

از میانه های مسیر، جمعیت اتوبوس کم و کمتر شد. با کم شدن مسافرین، طول اتوبوس را، کامل، می شد دید. بعد از چند دقیقه از این وضعیت، شعاری ضد انقلابی نوشته شدهِ پشت یکی از صندلی ها نظرم رو به خودش جلب کرد. قطعاً کار یک منافق فریب خورده بوده. البته اینا اکثر فعالیت های آزادی خواهانشون!! تو سوراخ توالت و در و دیوار های توالته. تو این سی و دو سال قرابت خاصی با این فضا پیدا کردن.

 خودم رو به صندلی عقبیِ صندلی ای که پشتش شعار نوشته شده بود، رسوندم. کسی که رو اون صندلی نشسته بود، خواب بود. به نظر می رسید حالا حالاها قصد نداره پیاده بشه. بعد از دو- سه ایستگاه، بقلیش که گویا رفیقش بود، بیدارش کرد و با هم پیاده شدن. بنده هم از این فرصت استفاده کردم و رو اون صندلی نشستم. کلاسورم رو طوری روی پاهام گذاشتم که شعار نوشته شده دیده نشه. تو این فکر بودم که چه کار میشه کرد. یادم اومد. ماژیکی که با اون شعار" اکبر شاه مرگ به نیرنگ تو   خون جوانان ما می چکد از چنگ تو" رو در تشییع شهید "صانع ژاله" نوشتم، در جیبم بود. دیرم شده بود ولی تصمیم گرفتم تا ایستگاه آخر برم و...

با خودم گفتم اینا که زحمت کشیدن! یه شعاری نوشتن، خط کشیدن و از بین بردن همش، کار منفعلانه ایه. باید فکر بهتری می کردم. ایستگاه آخر بود. مردم داشتند از در جلوی اتوبوس پیاده می شدند. آخرین نفری که از صندلی من عبور کرد، دست بکار شدم. ماژیک رو برداشتم و این شعار ضد انقلابی رو به یک شعار انقلابی تبدیل کردم. با خنده، تو دلم، از اون شعار نویس پخمه و ماژیک اسرائیلیش، تشکر کردم.

 دیگه وقت کُشتن جایز نبود. با خودم گفتم، با این اوضاع، حتماً زنگ اول پریده و غیبتو خوردم. با سرعتی تقریباً نزدیک سرعت نور!! خودم رو به مدرسه رسوندم. با تعجب همراه با خوشحالی، دیدم بچه های مَدرس، دارن با هم حرف می زنن و خبری از استاد نیست. فهمیدم که استاد امروز جایی کار داشته و نیومده.  

 والعاقبة للمتقین

تشییع باشکوه پیکر بسیجی شهید "صانع ژاله"

کوچک زاده نماینده مجلس

حجت الاسلام رسایی نماینده مجلس

عکس های پایین هم مربوط به تحصن میدان ارکه

 

این سه صلوات مبارزه است

 این سه صلوات مبارزه است

حتماً در نماز جمعه ها یا در سخنرانی ها دیده اید که بعد از ذکر نام مبارک حضرت امام(ره)، مردم سه صلوات می فرستند. شاید برای بعضی ها، مخصوصاً نسل سومی ها ، این سوال مطرح بشود که اصلاً فلسفه ی فرستادن این صلوات چیست؟ یا اینکه چرا سه صلوات؟ و یا چرا برای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم یک صلوات می فرستیم ولی بعد از ذکر نام حضرت امام(ره) سه صلوات؟!

لغت شناسان کلمه ی "شعار" را اینگونه معنا کرده اند: "ندای مخصوص و علامت گروهی از مردم که بدان یکدیگر را بشناسند"۱

هر حرکت انقلابی، اجتماعی، فکری و ایدئولوژیکی، برای خود یکسری شعارهایی انتخاب می کند که نشان دهنده ی آرمان و افق دید آن حرکت انقلابی یا ایدئولوژیکی است.مثلاً در صدر اسلام، اولین باری که مسلمانان اجازه پیدا کردند به صورت علنی، مردم را به اسلام دعوت کنند، با شعارهایی مانند: "لا اله الا الله"، "محمد رسول الله"، "الله اکبر"، ضمن اینکه هدفشان را از قیام و مقابله ، با اهداف گروههای دیگر- که معمولاً بر سر تعصبات قبیله ای و نژادی با یکدیگر درگیر می شدند- جدا می کردند، مردم را نیز به اسلام دعوت می نمودند.

و یا همین صلواتی که ما می فرستیم، جدای از اینکه دستور خدای باریتعالی ( یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً۲) و یک نوع ارتباط معنوی با حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است، در نگاهی دیگر، شعاری است که به آیندگان نشان می دهد با اینکه جسم رسول الله(ص) در میان امت اسلامی نیست، اما حضور معنوی و روح پیامبر اسلام همیشه در میان امت اسلام است که با آن حضور معنوی، افق پیش روی مسلمانان را روشن نگه می دارد. در واقع شعارها نشان دهنده ی ماهیت و درون مایه و آرمان یک حرکت انقلابی، اجتماعی یا ایدئولوژیکی است.

مثال دیگر انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب اسلامی به رهبری حضرت روح الله اضافه بر اینکه شعارهای اصلی انقلاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را دارا بود، یکسری شعارهای خاص خود را نیز داشت: "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی"، "الله اکبر، خمینی رهبر" و...

حضرت امام با آن دید الهی و عمیق که نسبت به جهان اسلام و غرب داشتند، اسلامی را در جهان مطرح ساختند-یا به تعبیر درست تر زنده ساختند- که نشان دهنده ی تمایز آن اسلام با اسلام های موجود داشت.حضرت امام با مطرح کردن اسلام ناب محمدی(ص)، خط بطلانی کشیدند بر اسلامِ سازشگران و عافیت طلبان، اسلامِ متحجران و کج فهمان احمق، اسلامِ پول پرستان عاشق قدرت و در یک کلام اسلام آمریکایی. حال اسلام ناب با آرمان فتح سنگرهای کلیدی جهان و برافراشتن پرچم "لا اله الا الله" بر فراز قللِ رفیع سراسر جهان، نیاز به شعارهایی داشت که خط خود را از اسلام آمریکایی جدا کند.به همین دلیل شعارهایی در جریان انقلاب با این هدف مطرح شده است. یکی از آنها این است که مردم با ذکر نام حضرت امام(ره)، سه صلوات می فرستند. قطعاً کسی که اندک شناختی با اسلام و انقلاب داشته باشد، برایش، این ادعا که انقلابیون، امام خمینی را بالاتر از پیامبر می دانند، مضحک است. اما ذکر این نکته ضروری است:

عَلمی که امام آن را برافراشته است، در واقع همان عَلم رسول الله است و پایین کشیدن این عَلم در زمان غیبت ولی عصر(عج)، پایین کشیدن عَلم رسول خداست. به همین دلیل هم است که بیشترین هجوم استکبار جهانی به ستون خیمه یا همان به تعبیر ما، علمدار است. این سه صلوات هم در واقع تمام پیامش همین است که در زمان کنونی که زمان غیبت ولی خداست، علمدار و رهبریت مبارزه ی مستضعفین، ولی فقیهی است که ولایت مطلقه دارد.

در همین رابطه ذکر خاطره ای از حضرت آقا نیز بسیار جالب است:    

"در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می شد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتب برای دیدن ما به ایرانشهر می آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان می گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می کنید! راننده ی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیش نماز محترم جزو عوام! مثلا آن روحانی می گفت: "چرا وقتی اسم پیغمبر می آید یک صلوات می فرستید، ولی اسم آقا که می آید، سه صلوات می فرستید؟!" نمی فهمید. راننده به او جواب می داد: روزی که دیگر مبارزه ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی فرستیم! امروز این سه صلوات مبارزه است! راننده می فهمید، روحانی نمی فهمید!"

والعاقبة للمتقین

۱-احزاب آیه 56

2-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله20/3/1375

 

کمک به حرکت انقلابی مردم تونس و مصر

کمک به حرکت انقلابی مردم تونس و مصر

وضعیت در مصر و تونس شدیدا بحرانی است . گروه های امریکایی و فرانسوی متسقر شده اند. در مصر امروز تلفن ها قطع شده است و صدها نفر دستگیر شده اند. در تونس هم ضد انقلاب را به صحنه آورده اند....
*
هر کس مایل به وقت گذاری است فورا خبر دهد یا به دفتر جنبش عدالتخواه تماس بگیرند
88938821
info@edalatkhahi.ir
مواردی که ضروری تر است:

1- توانایی مکالمه ساده عربی، انگلیسی و فرانسه
-2 توانایی ترجمه سه زبان بالا
3- توانایی سرچ
4- توانایی ساخت کلیپ و طراحی گرافیک
5- توانایی همراهی در شبکه های اجتماعی
6-...
کسانی که این توانایی ها را هم ندارند کارهای دیگری در این زمینه هست‎

فرم اعلام آمادگی برای فعالیت در زمینه حوادث امروز تونس و مصر
جنبش عدالتخواه دانشجویی

بیماری کم حافظگی تاریخی

بیماری کم حافظگی تاریخی

فتنه ی 88 با تمام ریزش ها و رویش هایش و تمام خیانت ها و سرسپردگی سرانش، الگوی یک نظام اسلامی را برای همه ی جهانیان به نمایش گذاشت.در جهانی که پرچمداران دروغین آزادی و دموکراسی اش، تظاهرات عده ای هم وطنشان را به دلیل اعتراض به سیاست های اقتصادی صرف- نه ضد حکومتی- به خاک و خون می کشند، برخورد نظام اسلامی با کسانی که قصد براندازی و فتنه گری علیه اسلام و آرمان های حضرت امام(ره) را داشتند، همه را متحیر کرد و ظرفیت بالای مدل حکومت اسلامی را به جهانیان نشان داد؛ مدلی که بیش از سی سال است استکبار، تمام تلاشش را متمرکز کرده است که از الگو شدنش در جهان جلوگیری کند.

نظام جمهوری اسلامی، نظام مقتدر مظلوم؛

نظام جمهوری اسلامی را می شود نظام مقتدر مظلوم نامید. مقتدر از این جهت که پشتوانه الهی دارد و بعد از سی و اندی سال منشأ تحولات بزرگی در سطح منطقه و جهان شده است و مظلوم هم از آن جهت که با همه ی این تأثیرات مثبت برای پابرهنگان جهان، مورد هجوم بدترین تبلیغات نظام سلطه جهانی است؛ تا جایی که کمتر روزی را می توان پیدا کرد که وسایل ارتباطی وابسته به غرب شانتاژ تبلیغاتی علیه نظام اسلامی به پا نکنند.

 از جمله سنگین ترین هجوم های تبلیغاتی-رسانه ای استکبار جهانی بر ضد نظام اسلامی را می توان در قضایای فتنه ی سال گذشته به وضوح دید. آتش سنگین رسانه ای و متحد شدن جریان ها و گروههای مختلف داخلی و خارجی در فتنه ی 88 که تداعی کننده ی جنگ احزاب بر ضد نظام اسلامی بود، نشان از یک برنامه ریزی حساب شده و طولانی مدت می داد. به عنوان مثال شبکه ی بی بی سی فارسی درست چند ماه قبل از انتخابات راه اندازی می شود و شروع به کار می کند که در شعله ور شدن آتش فتنه ی امویان نقش قابل توجهی داشت.

فتنه ی بعد از انتخابات سال گذشته بنابر فرمایشات مکرر حضرت آقا ابعاد پنهانی و گسترده ی فراوانی داشته و دارد که هنوز مخفی مانده و باید به طور جدی به آن پرداخته شود.

نباید دچار کم حافظگی تاریخی شویمِ؛

از دوران مشروطیت تا زمان کنونی را می توان از پُر اُفت و خیزترین و تاریخی ترین دوران ایران به حساب آورد. دورانی که آگاهی و حرکت توده های مردم شکل منسجمی به خود می گیرد و در پیروزی انقلاب اسلامی به شکوفایی می رسد. جنبش و حرکت توده های مردم ایران برای برپایی نظام اسلامی بر خلاف روال حاکم بر حرکت ها و قیام های صورت گرفته ی قرون معاصر، حرکتی از سنخ حرکت های سیاسی صرف-مثل انقلاب فرانسه- یا اقتصادی صرف-مثل انقلاب روسیه- یا جنبش های ناسیونالیستی و قومی و... نبوده و نیست؛ بلکه قیامی است برخاسته از تعالیم مکتب هدایتگری که پیشوایش پیامبر اسلام و اهل بیت طاهرینش علیهم السلام می باشند. مکتبی که مخاطبش "انسان" بدون توجه به نژاد و رنگ و موقعیت اجتماعی و... و هدفش "سعادت" است نه گروه گرایی و قدرت طلبی و...

چنین حرکتی با این پشتوانه که پرچمدارانش توده های مردم پابرهنه بودند یک پیام کوتاه در عین حال بنیادین برای جهان داشته و دارد:

" برای بشریت چاره ای نمانده است جز بازگشت به تعالیم الهی و باید مدیریت مادی و معنوی جهان را به صاحب و مفسّر حقیقی تعالیم الهی سپرد."

قطعاً این پیام برای اسکتبار جهانی پیام سنگین و هراس آوری است. به همین دلیل هم بوده است که توطئه ها و دسیسه های استکبار از همان ابتدای استقرار نظام اسلامی شروع شد. در این سی و اندی سالی که از انقلاب می گذرد، سالی، ماهی حتی روزی نبوده است که دشمنان اسلام به فکر توطئه چینی و ضربه زدن به دژ مستحکم بصیرت توده های مردم نباشند. انواع مختلف توطئه ها را استکبار جهانخوار بر ضد نظام اسلامی امتحان و اجرا کرده است-و خواهد کرد- که به برکت رهبری عظیم الشأن انقلاب و بصیرت مردم که به حق الگویی برای جهانیان اند، خنثی شده است.

اما نکته ی مهمی که در اینجا وجود دارد این است که خنثی شدن این توطئه ها بدون هزینه نبوده است.به طور کلی هر ملتی از حوادثی که در طول تاریخ برایش اتفاق می افتد-چه ناگوار و چه خوشایند- یک سری تجربه ها بدست می آورد که برایش هزینه داده و فراموش نکردن و به کارگیری آن تجربه ها باعث حرکت رو به رشد و پیشرفت آن جامعه می شود و در مقابل، فراموش کردن آنها باعث فرصت سوزی و به قول معروف "دوبار گزیده شدن از یک سوراخ" می شود.

مثلاً عملکرد بعضی از خواص-فتنه گران بحث شان جدا است- در حوادث فتنه ی اخیر نشان می دهد که آنها یا اطلاعی از مثلاً حوادث اتفاق افتاده ی دوران مشروطیت ندارند یا اگر اطلاع دارند دچار کم حافظگی تاریخی شده اند.

همین دوران مشروطیت را که مثال زدم، پُر است از درس ها و عبرت آموزی هایی که باعث بصیرت زایی و روشن شدن راه می شود. اینکه چه کسانی مشروطیت را حمایت کردند؟ سکوت یا موضع گیری چه کسانی باعث شد  شیخ شهید به دار آویخته شود؟ چه کسانی بعد از شهید شدن شیخ به اشتباه خود پی بردند؟ و...

 یا مثال دیگر اینکه در زمان حضرت امام (ره)، ما قضیه بنی صدر را تجربه کردیم، همان کسی که یک عده می گفتند فلانی سید است، به او رأی دهیم!! حالا ما که چنین تجربه ای را داریم، دوباره عده ای در انتخابات 76 می آمدند و می گفتند که فلانی اولاد پیغمبر است. این یعنی چی؟ این یعنی اینکه عده ای حافظه ی تاریخی اشان ضعیف است. {خاتمی کسی است که مردم او را از سران فتنه می دانند و خواستار محاکمه ی قطعی او هستند با این حال چند هفته اخیر، این شخص که احتمالا دچار بیماری های مرموزی! شده است، برای بازگشت به عرصه ی سیاست، شرط و شروط می گذارد!!}

مثال در مورد کم حافظگی تاریخی زیاد است. اما چیزی که می شود در انتها نتیجه گرفت این است کهما باید تمام این تجربیاتی را که برایشان هزینه داده ایم، با استفاده از ابزارهای موجود مثل صدا و سیما و روزنامه ها و سایت ها و وبلاگ ها و ...، نگذاریم فراموش شود و دوباره دچار آنها شویم.

و العاقبة للمتقین