فوتبال سیاسی یا فوتبال انسانی؟!
فوتبال سیاسی یا فوتبال انسانی؟!
این روزها کمتر مسلمان آزاده ای را می توان دید که از قتل عام مردم توسط دیکتاتورهای عرب وابسته به قدرت های غربی بخصوص آمریکا خون دل نخورده باشد. هر روز اخبار جدیدی مبنی بر شهید شدن تعدادی از انقلابیون جنبش بیداری اسلامی در منطقه به گوشمان می رسد و همچنین تصویر خیلی کوچکی از مظلومیت آنها. در مواجهه با این جنایات افراد به چند دسته تقسیم می شوند:
۱- دنیاگرایانِ سر در آخور خوردن و خوابیدن و لذت بردن که وقتی از رسانه ها، اخباری مبنی بر اینگونه اتفاقات می شنوند، حتی حاضر به فکر کردن به آن نیز نیستند؛ چون آن را مانع لذت فردی-حیوانی خود می بینند.
2-ریاکارانِ عافیت طلبِ معتقد به اسلام آمریکایی که اسلامشان فقط به دردِ دوران به اصطلاح گُل و بُلبلی نظام اسلامی می خورد و اگر بحث جهاد و خون دادن به میان بیاید، مریض مصلحتی می شوند و مخفی در پَستوها. اینها همان جماعتی هستند که فکر اَدا کردن هر چه غلیظ تر "ولاالضّالین" اشان، وقت تأمل درباره ی شهید شدن کودک بحرینی را از آنها گرفته است! اینها اسلامشان به درد مصاحبه گرفتن در خیابان و فریاد "وا اسلاما" سر دادن ظاهری و بعد، دعوت کردن مهمانان برای دیدن مصاحبه، خوردن چند مدل غذا تا خرخره، سرکشیدن کوکاکولا بعد از آن و آروغ پایانی و در نهایت آماده شدن برای خواب آرام و لطیف شامگاهی، می خورد.
3- دسته ی سوم آنهایی هستند که به قول روح خدا، تا آخر ایستاده اند. این دسته همان تکلیف گرایانی هستند که تا وقتی شرک و کفر، نه تنها در منطقه بلکه حتی در دورترین نقاط این کره ی درد هست، مبارزه می کنند.تکلیف گرایان آنهایی اند که برای اینکه نمی توانند به بحرین و یمن و لیبی بروند، خون دل می خورند اما هرگز سکوت نمی کنند.
فوتبال امروز، بازیچه سیاست مستکبرین:
در مورد بحث پیدایش فوتبال، نیات ابداع کنندگان این ورزش و سوء استفاده ابزاری بعد از اقبال چشمگیر مردم به آن، حرف و حدیث های بسیاری هست. اماچیزی که به طور حتم می توان گفت، این است که فوتبال مخصوصا در دهه های اخیر بسیار با سیاست و اقتصاد و فرهنگ عجین شده است. اینکه گفته می شود: فوتبال از سیاست جداست، یک دروغ بزرگ است. منظور از سیاست در اینجا حزب بازی های داخل حکومت ها و نظام های سیاسی نیست، بلکه سیاست های کلی نظام ها و حکومت هاست.برای اثبات این دروغ بزرگ دلایل و مشهودات زیادی وجود دارد؛
1-جام جهانی گذشته، "برلوسکنی" نخست وزیر ایتالیا خواستار حذف برخی از کشورها از جمله ایران از رقابتهای مقدماتی جام جهانی می شود و حتی "آنجلا مرکل" صدر اعظم آلمان از این طرح به خوبی استقبال می کند.
2-رژیم صهیونیستی حملاتش را برای کشتار زن و بچه های فلسطینی، درست در اوج بازی های جام جهانی فوتبال انجام می دهد.( نمونه بارزش جام جهانی 2006 آلمان بود.)
3- تحریک حکام عرب توسط استکبار جهانی، برای بکار بردن نام جعلی خلیج ع ر ب ی به جای خلیج فارس، برای تورنومنت فوتبال که درگیری سیاسی بین کشورها را به دنبال دارد.
4-استفاده از نام خلیج ع ر ب ی در المپیک پکن برای زنده نگه داشتن اختلافات سیاسیِ منطقه ای.
5-سیاست مداران کشورها برای کسب وجهه ای اجتماعی و در موارد زیادی تبلیغ برای حزب و گروه سیاسی اشان، در بازی های مهم، به ورزشگاههای فوتبال می آیند.
6-از همه ی این مواردِ مصداقی مهمتر، این است که این ورزش با همه ی سودهای اقتصادی کلانی که برای سردمداران زور و زر و تزویر در جهان دارد، با توجه به مدیریتش، بیشتر نقش تخدیرکنندگیِ اجتماعی و سیاسی را روی مردم ایفا کرده است. چطور کسانی که از کشته شدن یک پرنده به علت گرسنگی ناراحت می شوند، از کنار کشته شدن هر روزه ی مردم در آفریقا و در فلسطین و عراق و امروزه در بحرین و یمن به راحتی عبور می کنند و در همان لحظه ای که انسانها مظلومانه در این کشور ها کشته می شوند، آنها ترجیح می دهند که برای دیدن فوتبال به ورزشگاه بروند و سوت و کف بزنند؟! این یعنی نقش تخدیرکنندگی فوتبال.
حرف ما در اینجا این است کهفوتبال در حال حاضر با این ظرفیت مخاطبی که دارد، باید در راستای مقاصد انسانی و بشری حرکت کند. باید توجه داشته باشیم، آنهایی که به مردم القاء می کنند که فوتبال از سیاست(سیاست به همان معنایی که گفته شد) جداست، بزرگترین سوءاستفاده های سیاسی را از فوتبال کرده اند و می کنند.
سخن پایانی:
مردم منطقه مخصوصا مردم مظلوم بحرین در بدترین اوضاع ممکن بسر می برند و هر روز تعداد شهدایشان بیشتر و بیشتر می شود. این در حالی است که این جنایات در رسانه های استکباریِ مدعی حقوق بشر، به شدت بایکوت می شود. بازی سه شنبه تیم پیروزی با الاتحاد عربستان زمان مناسبی برای شکستن این بایکوت است.اگر برای یاری مردمی که زیر پرچم امام حسین و حضرت اباالفضل مظلومانه خونشان ریخته می شود، نمی توانیم به این کشور برویم و انتقامشان را از وهابی های از خدا بی خبر بگیریم، تکلیفمان این است که حداقل فریاد این مظلومیت را به گوش جهانیان برسانیم.
وعده ی ما درب شرقی ورزشگاه آزادی.
والعاقبة للمتقین