حزب الله

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا میگذرد...

حزب الله

آری اگر میخواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین علیه السلام است و از مرگ نمی هراسد...حزب الله مردانی که تندباد عواصف آنان را نمی لرزاند، از جنگ خسته نمی شوند، ترس به دل راه نمی دهند، بر خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن متقین است...

۵ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

ثبت نام برای عملیات استشهادی ضد اسرائیل

عملیات استشهادی

ثبت نام برای عملیات استشهادی ضد اسرائیل

 

"قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فردی"

[ای پیامبر!] بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر و یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید…» (سوره سباء، آیه 46)

خیلی وقت است که قافله ی اصحاب شهیدِ حسین علیه السلام، دیگر هفتاد و دو نفر نیست. نیم روز عاشورا زمان را درنوردیده و بر کل تاریخ منطبق شده است. حصار زمان قادر نیست کربلا را در سال 61 هجری محصور کند... مگر خون حسین در دشت نینوا محصور ماند که عاشورا در سال  61 هجری محدود بماند. حتی محدودیت مکان هم قادر نیست، کربلا را در "کربلا" محصور کند. "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".

در پی ترورهای دانشمندان هسته ای کشور توسط سگ های صهیونیستی و تهدید ایران به ادامه ی این ترورها، همچنین لبیک به فرمایش حضرت آقا مبنی بر مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنه ی آن، بر آن شدیم برای مقابله به مثل و به دَرَک فرستادن سران و نظامیان رژیم نامشروع صهیونیستی، اقدامی عملی کنیم...

حضرت آقا فرمودند که اگر دشمنان ما را تهدید کردند، در برابر تهدید، تهدید می کنیم.

بنی گنتز، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، یک روز قبل از ترور شهید احمدی روشن، گفته بود: سال 2012 ایران باید منتظر حوادث غیر معمول باشد. قطعاً ایران سال 2012 منتظر حوادث غیر معمول خواهد بود؛ چرا که هیچ وقت اینقدر پتانسیل در مسلمانان بخصوص ملت ایران وجود نداشته برای محو اسرائیل از نقشه جهان و مجازات سرانش.

هشدار به همه ی سگ های صهیونیستی و اربابانشان: از امشب برای حفظ جانتان، باید بارها محل استقرارتان را تغییر دهید...

بزدلان آدم کُش! در هر سوراخی پنهان شده باشید، به دست فرزندان فاتح خیبر به جهنم فرستاده خواهید شد... ان شاءالله

حاج احمد متوسلیان:با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد، هر کس مرد این راه است بسم الله، هر کس نیست خداحافظ ...


روی قبر تمام شهدای این راه بنویسید: "می خواستند اسرائیل را نابود کنند"

دو لیتر خون ما تقدیم ارباب بی کفنمان...

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...

------------------------------------------------------------------

پ.ن 1: دوستان برای ثبت نام (در نظرات)، نام، نام خانوادگی و ایمیل ضروری است. شماره تماس فعلاً اختیاری  می باشد.

پ.ن 2: ان شاءالله اسامی ثبت نامی ها را به مسئولین تحویل می دهیم تا اقدامات بعدی توسط ایشان اعمال شود.

پ.ن 3: جا داره تشکر کنیم  از سایت هایرجا نیوز،صراط نیوز،جام نیوزوعمارنامهکه ما را تا به امروز  یاری کرده اند. همچنین از دوستانی که لینک مطلب را در وبلاگشان درج کرده اند و در نهایت از تمام کسانی که تا الان به صورت عمومی و خصوصی ثبت نام کرده اند-حتی دوستانی که فعلا ثبت نام نکرده اند ولی قلبشان با ماست...


و العاقبة للمتقین


زینب؛ صبر تاریخ بود بر صراط مستقیمش

یا حضرت زینب

زینب؛ صبر تاریخ بود بر صراط مستقیمش

سلام علی قلب زینب الصبور

هر چند ندای "هل من ناصرٍ" ندایی در طول تاریخ است، اما این روزها ندای "هل من ناصرٍ حسین" دیگر به گوش نمی رسد؛ تکبیرهای حسین بر شمشیر زدن علی اکبرش خاموش شده است و دیگر حتی صدای ناله ی شش ماهه هم نمی آید.

رسالت حسین و یاران شهیدش در ماجرای کرب و بلا، ظهر همان روز با ذبح عظیم خون خدا پایان یافت. اما این پایان واقعه کرب و بلا نبود. اگر عاشورا، روز عشق بازی شهدا در محضر حق، با سرهای بریده و بدن های متلاشی شده بود، این روزها، روزهای مصیبت و تنهایی و اسارت زن ها و بچه هاست؛ روزهای تجلّی عبودیت زن ها و بچه های خردسال است...این روزها، روزهای زینب است.

تقدیر پروردگار برای نشان دادن صراط مستقیمِ تاریخ، بر مصیبت و اسارت آل الله تعلق گرفته است. اکنون "خون حسین"، این امانت الهی، در دستان امام سجاد علیه السلام و عقیله ی بنی هاشم است. پیش از ظهر آن روز، حسین بارها با خواهرش در مورد حوادث آینده گفتگو و او را به صبر در برابر آنها توصیه می کرد؛ چرا که انوار خون حسین علیه السلام، باید آینده ی تاریخ بشریت را روشن و الهی کند...ولی این خون نیاز به روشن گری دارد و چه کسی بهتر از شیرزن بنی هاشم، شیر دختر فاتح خیبر، خواهر ابالفضل العباس، زینب کبری علیها السلام.

اما چه بگویم؟! این راه دشواری است که شجاعت ابراهیم می خواهد، استقامت نوح و فصاحت علی و صد البته صبر ایوب را.

راستی داستان ایوب نبی را شنیده ای؟ صبر ایوب نبی زمانی شهره ی تاریخ شد که او از آزمایش ها و بلاهای گوناگون سربلند بیرون آمد. او ابتدا مال و دارایی هایش را از دست داد و سپس فرزندان و خاندانش و در مرحله آخر نیز سلامتی اش را؛ اما از شکرگزاری اش کاسته نشد و به همین دلیل، پروردگار، همه ی چیزهایی که از دست داده بود را به او باز گرداند.

اما بگذار بگویم که صبر و مصیبت زینب چیز دیگری است. زینب خردسال رحلت بزرگترین مرد تاریخ را دید؛ شهادت خیرالنساء را از نزدیک لمس کرد؛ شریک غم درد و رنج تنهایی پدر شد...

اما این پایان مصیبت های زینب نبود! او باید قبل از ظهر آن روز چیزهای دیگری را نیز ببیند و دید. او فرق شکافته ی "قسیم جنة و نار" را دید و با اینکه دخترها بابای اند ولی در کنار سر شکافته پدر جان نداد. او باید می دید بعد از شهادت پدر، بر سر منبرها و در مسجدها، علی را لعن می کنند و دشنام می دهند. او باید غریبی برادرش حسن و بی وفایی یارانش نسبت به رهبرشان را ببیند، او باید در تشت،جگرهای امامی را ببیند که پیامبر امت، او را سرور بهشتیان نامید. او باید تیرباران شدن تابوت صراط مستقیم را هم مشاهده کند...

همه ی این ها از زینب کوهی ساخت که بتواند بار مصیبت عُظمی را تحمل کند. حسین جان مصیبت تو چقدر عظیم بود که شیرزن بنی هاشم با تجربه ی این همه مصیبت، بعد از ظهر آن روز، اشبه الناس به مادرش شده بود؛ قدش خمیده شده بود و موهایش سفید و قلبش با ضربان "حسین" "حسین" لحظه شماری می کرد تا هر چه زودتر از این کره ی خاکی رخت بربندد و به سالار و محبوبش برسد.

اسطوره ی صبر! امروز مادران و خواهران و همسران شهدا به تو اقتدا می کنند و مردانه ایستاده اند و عَلَم رسوایی ظالمان تاریخ و یزیدیان زمانه را برافراشته نگه داشته اند.

والعاقبة للمتقین

سردار بی "سر" خاکریزهای علم و دانش

شهید مصطفی احمدی روشن

سردار بی "سر" خاکریزهای علم و دانش

خیلی وقت است که قافله ی اصحاب شهیدِ حسین علیه السلام، دیگر هفتاد و دو نفر نیست. نیم روز عاشورا زمان را درنوردیده و بر کل تاریخ منطبق شده است. حسین جان! حصار زمان قادر نیست کربلا را در سال 61 هجری محصور کند... مگر خون تو در دشت نینوا محصور ماند که عاشورا در سال  61 هجری محدود بماند. حتی محدودیت مکان هم قادر نیست، کربلا را در "کربلا" محصور کند. "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".

تاریخ بعد از "ظهر آن روز" بر همه ی اینها شاهد است و گواهی خواهد داد. گواهی خواهد داد در کربلای پنج و فتح المبین و والفجر چه گذشت. دوکوهه، شرهانی، قتلگاه فکه! یا زهرا گفتن های اصحاب آخرالزمانی حسین را که فراموش نکرده اید... وای خدای من! چه دارم می گویم ؟! فراموش کرده بودم که شهید خودش از شاهدان روز قیامت است. زمان و مکان شرمنده می شوند که به رشادت های شهیدان، شهادت دهند.

حاج مصطفی شهادتت مبارک. اولین بار که عکست را دیدم، فکر کردم می شود آرمانهایت را از افق و عمق نگاهت، خواند. اما باز هم مثل جریان دیدن عکس های شهدا، از باقری و همت و بروجردی گرفته تا کبیری و ذوالعلی، رودست خوردم. میدان دید چشم زمینی من قادر نیست افق های نگاه انقلابی ات را درک کند...اگر ما در زمان بدر و خیبر هستیم، پس تو هم، حاج مصطفی، سردار بی سرِ خیبر و بدری.

علی کوچولو! دندان هایت را از این درد به هم بفشار و بغض یتیمی را در سینه ات نگه دار و زود بزرگ شو و عَلَم پدر را بالا بگیر و به تاریخ نشان بده که ملتی که شهادت دارد، شکست ندارد؛ به تاریخ نشان بده که بی وفایی کوفیان، تکرار نخواهد شد و ملت و دانشگاه ما با مشاهده ی این ترورها، در برابر استکبار زانو نخواهند زد.       

راستی حاج مصطفی! سردار فاتح خاکریزهای دانش هسته ای، خوش به حالت. تو هم بالاخره به دسته ی "شهدای بی سر" پیوستی. امشب اولین شب مهمانی ات در کربلاست. سلام ما را به تنهاترین سردار برسان و به سالار شهیدان بگو که دیگر تنها نیستی عزیز فاطمه. فرزندان خمینی(ره) و علمدارش خامنه ای، بعضی هایشان بر عهد با تو وفا کردند و در این راه شهید شدند و بعضی هم منتظرند در حالی که تغییر و تبدیلی در عهد و پیمانشان نداده اند. دست ما را هم بگیر و ما را به قافله ی شهیدانت برسان.

و العاقبة للمتقین

 

 

می خواهند "عمار" شوند(جشنواره فیلم عمار)

می خواهند "عمار" شوند.

چهارشنبه افتتاحیه ی جشنواره فیلم عمار بود. ساعت 16 قرار بود برنامه شروع شود. حدوداً ساعت 16:15 دقیقه بود که به سینما فلسطین رسیدیم. وارد سینما که شدیم، خودِ آقا وحیدِ جلیلی داشت قرآن افتتاحیه را تلاوت می کرد! یعنی کسی که باعث و بانی جمع کردن فیلم سازان و مستندسازان جوان و انقلابیِ جشنواره بود...صدای خوبی داشت. خدا خیرش بدهد، از آن انقلابی های پابرهنه است! از همان ابتدا چیزی که ما را خیلی اذیت می کرد، صندلی های خالی سینما فلسطین بود. از این همه صندلی شاید 100 تایی از آنها پُر بود. جشنواره ای که بدون شک مخالفان زیادی در داخل و خارج از کشور دارد، نباید اینقدر غریب بماند.

سینما مال ما نبوده یعنی مبدء و به نحوی مخترعش-اگر بتوان اسم اختراع بر آن نهاد- ما نبوده ایم؛ اما چه بخواهیم و چه نخواهیم هنرهای تصویری مثل فیلم، در حال حاضر نقش مؤثر و بارزی در پیشبرد یک تفکر و فرهنگ خاص ایفا می کند. در غرب روال بر این منوال است که اول یک فکر تولید می شود-فکری که هم راستای تفکر تمدن غرب است- و بعد این فکر تئوریزه می شود و به شکلی منطقی درمی آید و بعد توسط تمام ابزارهای موجود از جمله کتاب، روزنامه، سایت، سینما، موسیقی، تلویزیون و...بمباران تبلیغاتی می شود تا به فرهنگ عمومی تبدیل شود.

مثلاً فرض کنید آزادی در مصرف یا همان مصرف گرایی به عنوان یک فکر مطرح می شود، این فکر توسط تئوریسین ها به شکل منطقی درمی آید و بعد توسط ابزارها و پتانسیل های موجود در غرب، به شدت تبلیغ می شود. این چرخه ی باطل با ورود سرمایه دارها تکمیل می شود. در واقع سرمایه دارها، فکر تئوریسین ها را می خرند و بعد فکر تولید شده با ابزارهای موجود-که آنها هم در اختیار سرمایه دارها است- به فرهنگ عمومی تبدیل می شود؛ در انتها نیز سود این فرهنگ عمومی غلط، به جیب کمپانی ها و سرمایه دارها می رود...

با توجه به چیزهایی که گفته شد، فرض کنید که در دنیا کسانی پیدا شده اند که می خواهند از این ابزارهای موجود مثل سینما در چرخه ای غیر از این چرخه ی باطل، یعنی چرخه ای غیر از چرخه ی زور(ابزارهای تحمیل) و زر(سرمایه سرمایه دارها) و تزویر(فکر تئوریسین ها)، فضائل انسانی و عدالت را ترویج دهند... چرخه ای که نه سرمایه ی آنچنانی دارد- در مقایسه با حریف تقریباً صفر است- نه تئوریسین های آنچنانی-خیلی معدود- که در این موضوعات وارد شده باشند و این عَلَم افتاده را بردارند...فقط می ماند یک عده برو بچه های انقلابی که می خواهند پیام ظلم ستیزی و عدالت طلبی و در یک کلام پیام انقلاب خمینی(ره) را به گوش جهانیان، در یک نبرد نابرابر و با دستان خالی ولی قلب های استوار و با توکل برسانند..."أین عمار" رهبر را همیشه با خودشان زمزمه می کنند تا "عَلَم عمار" پایین نیاید.

بروبچه های جشنواره ی فیلم عمار، آقا وحید، حاج نادر طالب زاده! اگر نمی شناختمتان حتماً می آمدم و بِهِتان می گفتم که " قلّت عدد " و " کثرت عدوّ "، گام های عمارگونه ی شما را سست نکند؛ اما می دانم کسانی که از صدای نجیب و فریم های تاریخی روایت فتح سید مرتضی الهام می گیرند، مثل خود آقا مرتضی، نه به " قلّت عدد " می نگرند و نه به " کثرت عدوّ "، بلکه تنها به اکسیر "تکلیف" نظر دارند...

حال آیا کسانی که قرار است چنین خاکریزهای بزرگی را به امر رهبرشان فتح کنند، آیا نیاز به حمایت و تشویق بدنه ی حزب الله ندارند. چرا ما حزب اللهی ها تشویق هایمان از یک حرکت انقلابی-فرهنگی مثل انتقادهایمان در مورد کم کاری های فرهنگی، صریح و عملی نیست؟

علی ای حال، در انتها وظیفه ی خود می دانم که به نوبه ی خودم از همه ی دوستان بخواهم در این روزهای پایانی جشنواره، به سالن فلسطین بیایند و آثار دوستان را ببینند و باعث دلگرمی و تشویق آنها شوند.   

و العاقبة للمتقین

9 دی، خون تازه ای در شریان انقلاب

۹ دی، خون تازه ای در شریان انقلاب

قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فردی

 همه چیز از انتخابات دهم شروع شد. تقریباً از اوایل سال 88، رفته رفته فکر و ذکر افراد جامعه، اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ معطوف به مهمترین مساله سال، یعنی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می شد. بعد از کشمکش و اختلافاتی که در طیف موسوم به اصلاح طلبان برای معرفی نامزد ایجاد شده بود، آنها تصمیم گرفتند که به جای معرفی روحانیِ روشنفکرشان، چهره ی موجه تری را وارد میدان رقابت کنند که هم سابقه ی انقلابیِ خوبی داشته باشد و هم دارای پایگاه مردمی مناسبتری باشد. میر حسین موسوی گزینه ای که به اعتقاد خیلی ها مانند هندوانه ی در بسته ای بود که می توانست پیش بینی نتیجه ی انتخابات را دشوارتر کند. او در سابقه ی خود نخست وزیری حضرت امام(ره) را در کارنامه داشت و البته زمانی نامزد انتخابات ریاست جمهوری می شد که حدود 20 سال از دنیای سیاست فاصله گرفته بود و اصطلاحاً در انزوای سیاسی به سر می برد؛ همین قضیه هم بود که سؤالات و شبهات زیادی ایجاد کرد و از آن بوی یک سناریوی برنامه ریزی شده ی بلند مدت ، به مشام می رسید.

فشار اصلاح طلبان برای معرفی نامزد واحد، بر کروبی، شیخ ساده لوح، کارساز نبود و او نیز وارد رقابت شد. احمدی نژاد نیز که 4 سال پیش از آن، با شعار بازگشت به آرمان های امام(ره) و عدالت طلبی، رئیس جمهور شده بود، انتخابات 88 را تتمه ی کار خود به عنوان سکان دار قوه ی مجریه کشور می دانست. در روزهای پایانی، محسن رضایی نیز به جمع این سه نفر پیوست.

بعد از تبلیغات نامزدها و بویژه ماراتن مناظره ها، مشخص شد که رقابت اصلی بین احمدی نژاد و موسوی است. موسوی به شدت سیاست های احمدی نژاد را زیر سوال می برد و عملکرد 4 ساله دولت او را به باد انتقاد می گرفت. از آن سو احمدی نژاد نیز موسوی را نماینده هاشمی رفسنجانی می دانست که به صورت نیابتی می خواست شکست 4 سال پیش هاشمی را جبران کند. البته حین و بعد از قضایای فتنه ی سبز امویان، هاشمی رفسنجانی به عنوان رأس فتنه، نشان داد که قصدش تنها یک انتقام سیاسی ساده نیست.-از یاد نبریم که سناریوی پیچیده ی استکبار برای براندازی یا ضربه زدن به نظام اسلامی، در همه ی زمان ها نیاز به پایگاهی درون حکومت اسلامی دارد.-

علی ای حال تمام این مسائل باعث شده بود فضای جامعه، فضایی سنگین و با اصطکاک بالا برای گروهها و طرفدارانشان شود. مقام معظم رهبری نیز، مثل همیشه، با رصد کردن اتفاقات، نکاتی را به نامزدها و طرفدارانشان گوشزد می کردند. از جمله نکاتی که حضرت آقا، قبل از برگزاری انتخابات بر آن تاکید داشتند، این بود که می فرمودند: بین طرفداران نامزدها نباید درگیری صورت بگیرد و "هر کس دنبال ایجاد درگیری است، یا غافل است و یا عامل دشمن".- نه تنها در این یک مورد، بلکه در موارد بسیاری، این دید الهی حضرت آقا، خیلی استثنایی و منحصربه فرد است. اینکه از روزها قبل از انتخابات، سناریوی طولانی مدت و پیچیده ی استکبار را پیش بینی کنی و مردم را در آن موارد آگاه کنی، یک امر دو دو تا چهار تای زمینی نیست.-

انتخابات صورت گرفت و حضور خیره کننده ی مردم می رفت تا مردم سالاری واقعی نظام اسلامی را به جهانیان نشان دهد و نقطه قوتی باشد برای پیش بردِ هر چه سریع تر اهداف عالی انقلاب اسلامی. اما شب روز انتخابات موسوی در یک اقدام عجیب و تامل برانگیز و البته بر اساس پازل چیده شده توسط دشمنان، قبل از شمارش آرا، خود را برنده انتخابات معرفی کرد! اینجا بود که جرقه ی آتش فتنه ی سبز امویان زده شد. بعد از شمارش آرا که احمدی نژاد را برنده ی انتخابات نشان می داد، بحث تقلب به عنوان اسم رمز آشوب توسط افرادی مطرح شد. فضا، فضای مناسبی بود برای فعالیت تمام گروه های معاند و ضد انقلاب... همین طور هم شد. تمام گروهها اعم از سلطنت طلب ها، لیبرال ها، ملی گراها، سازمان مجاهدین، خارج نشینان مخالف دین و قرآن و وحی و... میدان را برای تاخت و تاز مناسب دیدند.

روزهای اول بعد از انتخابات، بحث و دعواهای اصلی بر سر تقلب شدن یا تقلب نشدن در انتخابات بود. اما با بررسی مجدد و در نهایت نصب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور توسط حضرت آقا، اعتراضات و مخالفت ها همچنان ادامه داشت و هر روز رادیکال تر هم میشد و به نظر می رسید هدف فتنه گرها چیزی غیر از اعتراضات ساده، به نتایج انتخابات بوده است؛ گویا آنها موجودیت نظام اسلامی را هدف گرفته اند و داستان تقلب و شمارش آرا و غیره، بهانه ای بوده برای کشاندن عده ای به خیابان ها. یعنی دقیقاً همان دستورالعمل انقلاب های رنگین. اگر مسامحتاً فرض را بر این بگیریم که در ابتدا افسار شتر نفاق، در دست فتنه گرهای داخلی بود، اما رفته رفته شعارهایشان(مانند مرگ بر اصل ولایت فقیه و نه غزه و نه لبنان و ...) نشان می داد، افسار این شترِ بد ترکیب به دست ارباب فتنه گران افتاده است.

کم و بیش از اهداف فتنه گران گفته اند و شنیده ایم. در مورد فتنه ی 88 نویسنده بر این باور است که شرک و کفر جهانی تمام پتانسیل های بالفعل و بالقوه ی خود را تا سر حد امکان بر روی انتخابات متمرکز کرده بود. زیرا باید از نگاه خودشان، ریشه ی محور شرارت یعنی انقلاب اسلامی را بزنند.

 وسیع شدن آتش فتنه دو عامل عمده داشت: اولین و اصلی ترین عامل ، ایجاد شبهه و مطرح کردن صحبت های دو پهلو توسط خواص بی بصیرت و همچنین سکوت بعضی خواص و عامل دوم فعالیت شبانه روزی شبکه های وسیع اجتماعی در فضای مجازی مانند تویتر و فیس بوک، شبکه های فراوان ماهواره ای اعم از خبری و تحلیلی و همچنین فعالیت انواع سایت ها و وبلاگ های فتنه گر بود. لازم به ذکر این نکته مهم است که عامل دوم بدون فرض وجود عامل اول خیلی کارایی نداشته و ندارد.   

 واضح است که استکبار جهانی با توجه به خوی استکباری اش، قطعاً هدف اصلی اش نابود کردن اساس اسلام است و اگر توان آن را داشته باشد (که ندارد) لحظه ای درنگ نخواهد کرد.اما در مرحله ای پایین تر، شرک و کفر جهانی سعی می کند تهاجمش را متوجه گفتمانی از اسلام کند که با زیاده خواهی های آنها مبارزه می کند و اصطلاحاً خواب راحت را از چشم آنها ربوده است؛ اسلام سیاسی ای که مدافع مظلومان و دشمن درجه یک ظالمان و زورگویان است؛ نه اسلامی از جنس اسلام کشور ترکیه که تزش این است که: نماز و روزه و عبادات سر جایش، استقرار سپر موشکی بزرگترین دشمن اسلام و تهدید و توطئه چینی علیه کشوری که در خط مقاومت اسلامی است هم سر جایش!- در این صورت خیلی جای تعجب ندارد که هیلاری کلینتون از مدل ترکیه برای الگو گیری کشورهایی که بیداری اسلامی در آنها اتفاق افتاده است، حمایت کند.-

این نکته را نیز باید اضافه کرد که فتنه دو جنبه ی "تهدید" و "فرصت" را با خود دارد. شما توجه کنید، درست است که فتنه ی سال 88 هزینه ی زیادی برای نظام و مردم داشت، اما بصیرتی که توده های مردم در این ماجرا بدست آوردند، شاید در تاریخ انقلاب اسلامی بی نظیر بوده باشد. به نظر می رسد هر کسی که دغدغه ی دین و انقلاب و نظام اسلامی را دارد، باید از این فرصت طلایی، حتی بعد از گذشت سالها ازاین فتنه -همانطور که حضرت آقا بارها و در هر فرصتی که پیش بیاید، قضایای فتنه ی 88 را مطرح می کنند- برای معرفی و شناساندن و ریشه کن کردن جریان های فاسد و منافق کمال استفاده را بکند که به قول سید شهدای اهل قلم، "جنگ آخرالزمان جنگ بین اسلام ناب و اسلام آمریکایی است".

در انتها باید یاد و خاطره ی شهدای مظلوم مبارزه با فتنه، بالاخص "حسین غلام کبیری" و "امیر حسام ذوالعلی" را که در راه ولایت و آرمان های انقلاب جهانی اسلام- که حالا موج هایش اکثر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی را در بر گرفته است- سینه سپر کردند، گرامی بداریم و برای شادی روحشان صلواتی اهدا کنیم.   

و العاقبة للمتقین